دروغی که هیتلر را به گریه انداخت!

"این صدای اورسن ولز است ...خانم ها و آقایان ، می خواستم خدمتتان عرض کنم که این "جنگ دنیاها" هدیه روز تعطیل ما بود به شما . نسخه نمایش تئاتر مرکوری که از پشت دیوار یک دفعه جلوی شما پرید و پخ ، شما را ترساند . خب ، راستش نمی توانستیم شیشه هایتان را بشکنیم یا باغچه هایتان را به هم بریزیم ...پس تصمیم گرفتیم بهترین کار ممکن را یعنی ، دنیا را جلوی گوش شما نابود کنیم. ساختمان رادیویی کلمبیا را خرد و خمیر کردیم . امیدواریم متوجه شده باشید که منظوری نداشتیم و خیالتان راحت باشد که این ساختمان هنوز پابرجاست و در خدمت شما . فعلا خداحافظ و لطفا تا یکی دو شب آینده درسی را که امروز گرفتید ، فراموش نکنید و آن موجود درخشان لبخند به لب که زندگی شما را تهدید می کند ، کدو حلوایی بیش نیست و اگر زنگ خانه تان به صدا درآمد و کسی پشت در نبود ، نترسید ، هیچ مریخی وجود ندارد. کلک هالووین بوده دیگر !!!"
این متن معذرت خواهی رادیویی بود که اورسن ولز در پایان اجرای رادیویی مشهورش از جنگ دنیاها در ۳۰ اکتبر 1938میلادی در شبکه رادیویی سیبیاس انجام داد.اما دیگر کار از کار گذشته بود!چون همه کسانی که این برنامه را شنیده بودند به وحشت افتادند.حتی آدولف هیتلر نیز از وحشت حمله موجودات فضایی به گریه افتاده بود!!
"جنگ دنیاها" تا 40 سال بعد از نوشته شدن آن توسط هاوارد کاچ و اجرای آن توسط گروه تئاتر مرکوری و اورسن ولز از رادیو سر و صدای چندانی برپا نکرد. این درحالی بود که که پیش از آن دو اثر دیگر هربرت ولز یعنی "مرد نامریی" و "چیزهایی که می آیند" به ترتیب بوسیله جیمز ویل در سال 1933 و ویلیام کمرون منزیس در سال 1937 روی پرده سینما رفته و نام او را در میان علاقمندان سینمای علمی- تخیلی پرآوازه ساخته بود.
در سال 1938 جوان 23 ساله جویای نامی که چندی بود علاوه بر فیلمنامه نویسی و اجرای تئاتر ، در رادیو هم همراه گروه تئاتری خود به نام "مرکوری" بطور هفتگی برنامه نمایشی تولید و پخش می کرد ، تصمیم گرفت نمایشی که هاوارد کاچ براساس "جنگ دنیاها"ی اچ جی ولز نوشته بود را به صورت یک نمایش رادیویی از شبکه "سی بی اس" اجرا نماید. تاریخ اجرا 31 اکتبر مصادف با جشن هالووین تعیین شد. شیوه اجرای نمایش را اورسن ولز به طریق "برنامه در برنامه" یا به تعبیر دیگر به شیوه "بازی در بازی" انتخاب کرده بود که برای نخستین بار به اجرا درمی آمد و باعث می شد که مخاطبان و شنوندگان برنامه را در لحظاتی برای تشخیص تخیل و واقعیت ، دچار اشتباه و سردرگمی نماید. اورسن ولز نمایش را به شیوه اخبار معمول رادیو که همه روزه از آن شبکه پخش می شد ، به اجرا در آورد. نمایش "جنگ دنیاها" در باره حمله موجودات مریخی به کره زمین بود و اگرچه در ابتدای برنامه تذکر داده شد که همه چیز تخیلی است ولی بسیاری این تذکر را نشنیدند و به همین دلیل اتفاقی افتاد که در تاریخ رسانه ها عجیب و غریب می نمود.
"جنگ دنیاها" را هربرت جرج ولز در حالی به سال 1898 نوشت که دو سه سالی از نمایش اولین فیلم های سینمایی توسط برادران لومیر در فرانسه و نامس آلوا ادیسون در آمریکا می گذشت . شاید عده ای معتقد باشند که اچ جی ولز با نگاهی به فیلم های لومیر ها و جرج ملی یس ، "جنگ دنیاها" را نوشت . اما اگر نگاهی به کارنامه او بیندازیم ، متوجه خواهیم شد ، تقریبا در همان روزهایی که لومیرها تلاش می کردند ، دستگاه سینماتوگراف خود را به کار اندازند ، اچ جی ولز 3 داستان مهم خود یعنی "ماشین زمان" ، "جزیره دکتر مورو" و "مرد نامریی" را نوشته بود.
برنامه با اعلام گوینده ایستگاه رادیویی و معرفی کار جدید گروه تئاتر مرکوری و ستاره آن یعنی اورسن ولز آغاز شد. سپس اورسن ولز سخن را با اوضاع بشر اوایل قرن بیستم و روحیات او ادامه داد و بعد به خطراتی که او را در این اوضاع و احوال تهدید می کند ، کشانید. در حال گفتن این سخنان بود که صدای گوینده ای دیگر مانند صدای گوینده برنامه های اخبار، به تدریج روی صحبت های او رفت و درباره وضعیت آب و هوا گفت. اعلام درجه حرارت روز و اخبار هواشناسی نواحی مختلف کشور و پس از آن پخش موسیقی ملایمی از قلب نیویورک ، کم کم شنونده را از اصل برنامه نمایشی منفک ساخت و حتی عده ای با این تصور که پخش نمایش مذکور به تعویق افتاده و یا فعلا برنامه اخبار جایگزین آن شده ، در انتظار نمایش "جنگ دنیاها" در کنار رادیو ماندند.

صفحهء گرامافونی که صدای ولز بر روی آن نگهداری میشود
رادیو "سی بی اس" پس از آهنگی از گروه ریمون راکوئل ، ترانه دیگری را با اعلام مجری برنامه ها ، پخش کرد و در همین حال و هوا بود که ناگهان گوینده ای ، پخش موسیقی را قطع نمود و خبری عجیب به سمع شنوندگانش رساند که از رصد خانه ای در غرب آمریکا ، وقوع چند انفجار در مدار سیاره مریخ گزارش شده است و انفجارهای مذکور همچون گلوله شلیک شده از تفنگ ، در حال حرکت به سوی کره زمین هستند. خبرداده شد که پرفسور ستاره شناسی از پرینستن ، این انفجارها را تایید کرده است. رادیوی "سی بی اس" ، مجددا برنامه های عادی خود را ادامه داد و پخش موسیقی را پی گرفت که خبر دیگری مجددا آن را قطع کرده و اعلام داشت که اداره هواشناسی ، از دولت تقاضا کرده ، کلیه تلاطم های جوی ناشی از انفجارات در مدارات مریخ را زیر نظر بگیرد و همچنین وعده مصاحبه ای با پرفسور پیرسون را هم به شنوندگانش داد. پس از پخش کوتاه مدت موسیقی دیگری که بازهم با قطع ناگهانی پایان گرفت ، مصاحبه زنده ای با پرفسور روی آنتن رفت که در مصاحبه یاد شده ، صحبت های مشکوکی درباره انفجارات مریخی از سوی وی ایراد گردید و او با طرح سوالات بی پاسخ ، نظریه شک برانگیزی هم در مورد احتمال وجود حیات در کره مریخ ارائه کرد. در بین گفت و گوی خبرنگار شبکه "سی بی اس" با پروفسور ، خبر فوری دیگری نیز خوانده شد که شهاب سنگی عظیمی در نیوجرسی سقوط کرده که علاوه بر صدا و تخریب زیاد ، کمتر شباهتی به شهاب سنگ داشته و بیشتر شبیه سیلندری صاف و صیقلی است. علیرغم پخش این خبرهای نگران کننده ، بازهم شبکه مزبور پخش موسیقی ، این بار از بروکلین و از بابی میلت را دنبال کرد که آن را هم پس از 20 ثانیه قطع کرده و ادامه خبرها و گزارشات سقوط شهاب سنگ و اتفاقات پیرامون آن را به گوش مخاطبانش رسانید. گفته شد که قطر شهاب سنگ های غول آسای سیلندری ، حدود 27 متر است و حفره بسیار بزرگی در سطح زمین محل سقوط خود ، ایجاد کرده است. گفته شد مردم در محل سقوط شهاب سنگ اجتماع کرده و با پلیس درگیر هستند . شنوندگان رادیو" سی بی اس" مضطرب در حال شنیدن این اخبار بودند که ناگهان خبرنگار شبکه به نام کارل فیلیپس گزارش دا د که :
کارل فیلیپس : یک لحظه ! انگار یک خبرهایی است ! خانم ها و آقایان باور نکردنی است . ته این شیء مثل پیچی داره می چرخه و باز می شه .
صدای جمعیت : نگاه کنید ، داره تکون می خوره . لعنتی داره باز میشه . برید عقب ، اونجارو. اون آدما رو دور کنید . چه داغه . حتما ذوب می شن. اون احمق ها رو دور کنین.
(ناگهان صدای سقوط سهمگینی به گوش می رسد)
یک مرد : درش باز شد، برید عقب .
کارل فیلیپس : خانم ها و آقایان ، این ترسناک ترین و حیرت انگیزترین چیزی است که در طول عمرم دیدم ، یکی داره از توی استوانه بیرون می آید ، یکی ....یا چیزی . دوتا چشم هستند ! شاید هم صورت باشند! شاید ...
(فریاد جمعیت بلند می شود)
کارل فیلیپس: خدای من ، چیزی مثل مار درحال بیرون خزیدن از استوانه است . حالا یکی دیگه ، یکی دیگه ، یکی دیگه . به نظر من شبیه شاخک های حشرات هستند. ...
گزارشگر شبکه" سی بی اس" کم کم شکل و شمایل مهیب موجودات فضایی را که از درون استوانه ها بیرون می آمدند ، تشریح می کرد و سپس گفت که چگونه با زبانه های آتشین به مردم حمله کرده و انسان ها و مزارع و کارخانه ها را می سوزانند .
گزارش واخبار فوق ، شنوندگان شبکه "سی بی اس" را به شدت متوحش ساخت ، به طوری که بر اساس گزارشات مستند ، بیش از یک میلیون نفر از اهالی ایالت نیوجرسی در اثر وحشت ، زندگی عادی خود را رها کرده و هزاران خانواده به نقاط دوردست پناه بردند. عده ای هم خود را برای مبارزه با موجودات فضایی آماده ساختند!!
اغلب مردم در این حال و هوا بودند که ناگهان دوباره صدای اورسن ولز بر روی برنامه نقش بست که :
"این صدای اورسن ولز است ...خانم ها و آقایان ، می خواستم خدمتتان عرض کنم که این "جنگ دنیاها" هدیه روز تعطیل ما بود به شما . نسخه نمایش تئاتر مرکوری که از پشت دیوار یک دفعه جلوی شما پرید و پخ ، شما را ترساند . خب ، راستش نمی توانستیم شیشه هایتان را بشکنیم یا باغچه هایتان را به هم بریزیم ...پس تصمیم گرفتیم بهترین کار ممکن را یعنی ، دنیا را جلوی گوش شما نابود کنیم. ساختمان رادیویی کلمبیا را خرد و خمیر کردیم . امیدواریم متوجه شده باشید که منظوری نداشتیم و خیالتان راحت باشد که این ساختمان هنوز پابرجاست و در خدمت شما . فعلا خداحافظ و لطفا تا یکی دو شب آینده درسی را که امروز گرفتید ، فراموش نکنید و آن موجود درخشان لبخند به لب که زندگی شما را تهدید می کند ، کدو حلوایی بیش نیست و اگر زنگ خانه تان به صدا درآمد و کسی پشت در نبود ، نترسید ، هیچ مریخی وجود ندارد. کلک هالووین بوده دیگر !!!"
در اعلان درگذشت اورسن ولز درباره نمایش رادیویی "جنگ دنیاها" آمده بود که این نمایش باعث شد تا نام اورسن ولز به افسانه ها بپیوندد ، نمایشی که باعث شد تا مردم آمریکا فریب بخورند و گمان برند که کره زمین در شرف اشغال مریخی هاست!
برخی از جملات معروف ولز را بخوانید:
-
«پرخوری گناهی مخفی نیست.»
- «من از تلویزیون متنفرم. همانطور که از بادامزمینی. اما نمیتوانم بادامزمینی نخورم.»
- «به «ترنر» بگویید مدادشمعیهایش را از فیلم من دور نگاه دارد.» در جواب «تد ترنر» که طرحهایی در مورد رنگیکردن «همشهری کین» داشت
- «من در مورد رفتار هالیوود با خودم ناراحت نیستم. ناراحتی من از رفتار آن با «گریفیث»، «فون اشترنبرگ»، «فون اشترهایم»، «باستر کیتون» و صدها نفر دیگر است.»
- «من دعا نمیکنم، چون نمیخواهم خدا را خسته کنم.»