تصویر یکی از فرمانهای شاه عباس صفوی

391 سال پيش درچنين روزي - 24جمادي الاول سال 1038هجري قمري: شاه عباس اول صفوي در مازندران از دنيا رفت و در حرم حبيب بن موسي در مشهد كاشان دفن شد. دوره حكومت شاه عباس اول از جهت وجود دانشمندان و علماي بزرگ و هنرمندان برجسته اين مرز و بوم از اهميتي ويژه برخوردار است. دوران صفويه عصر رشد و شكوفايي شيعه بود و علمايي چون شيخ بهايي، ملاصدرا و ميرداماد به تعليم و تعلم علوم اسلامي ميپرداختند. همچنين ميرعماد قزويني و عليرضا عباسي از بزرگان هنر خوشنويسي و رضا عباسي نقاش برجسته و صاحب ذوق ايران در اين دوره ميزيستند و آثار بجاي مانده از آنان از ميراث فرهنگي و تاريخي كشورمان بشمار ميروند. در عصر صفويه بناهاي تاريخي متعدد و زيبايي نيز در سراسر ايران بخصوص شهر تاريخي اصفهان ساخته شدند و از آن زمان تا كنون چشم جهانگردان و سياحان را خيره ساختهاند. از جمله اين آثار مسجد امام در ميدان نقش جهان اين شهر است كه بناي آن بدست آن بدست استاد علي اكبر معمار به پايان رسيده و در نوع خود بينظير است.
شاه عباس بزرگ یا شاه عباس یکم نامدارترین شهریار دوران صفوی و حتی پس از اسلام است. او فرزند شاه محمد خدابنده و پنجمین شاه از دودمان صفوی است که بر ایران به مدت بیش از ۴۲ سال با اقتدار آمیخته با استبداد شهریاری نمود.
- تاج گذاری: ۹۸۹ هجری قمری
- مکان تاج گذاری: شهر هرات در ایالت خراسان (اکنون در افغانستان)
- جانشین: شاه صفی (سام میرزا پسر صفی میرزا)
کودکی
در کودکی به عباس میرزا معروف بود و والی هرات بود؛ شاه اسماعیل دوم صفوی که مردی خشن و نا نجیب بود؛ همانند دیگر برادر زادگان و برادران فرمان قتل او و پدرش (سلطان محمد خدابنده) را صادر کرده بود ولی این امر وقتی که شاه اسماعیل دوم به قتل رسید کان لم یکن باقی ماند.

از راست به چپ: عیاض، سلطان محمود، شاهعباس یکم و شیخ. مینیاتوری مرقع از سده ۱۷ در موزه رضا عباسی
تاجگذاری در ۱۴ سالگی
نوشتار اصلی: آغاز پادشاهی شاه عباس اول
سپس وی به یاری علیقلی خان شاملو در خراسان تاج گذاری کرد و حکومت خراسان در زمان شهریاری پدرش در دست وی بود تا آنکه مرشد قلی خان استاجلو با غلبه بر علیقلی و با مساعدتهای خویش؛ قزوین را فتح نمود و در آن شهر عباس میرزا در سن ۱۸ سالگی به تخت سلطنت ایران نشست و پدر او را خلع نمودند. شاه عباس همانند بسیاری از شاهان در ابتدای کار ۱۸ نفر از سران قزلباش را به بهانه خونخواهی کشت و پس از آن مرشد فلی خان را نیز به همین سرنوشت دچار ساخت.
معاهده صلح استانبول
ترکان عثمانی که با استفاده از آشفتگی پس از قتل حمزه میرزا به خاک ایران دست اندازی نمودند و نواحی ارزروم؛ عراق عرب؛ کردستان؛ ارمنستان؛ گرجستان؛ بخشهایی از آذربایجان و حتی لرستان و خوزستان را تحت سیطره خویش درآوردند و تا حدود نهاوند و همدان پیشروی کردند. شاه عباس که از همکاری سرداران قزلباش و مساعدت دولتهای هند و روسیه مأیوس شده بود، ناچار تن به قبول شرایط سنگین عثمانیها داد و حاضر به انعقاد قرارداد صلح شد. شاه عباس با این تاکتیک چند سالی برای تجدید قوای ایران و استراداد سرزمینهای از دست رفته مهلت بدست آورد. مذاکرات دربارهٔ انعقاد پیمان صلح سه ماه به طول انجامید و سرانجام منجر به امضای عهدنامهٔ صلح استانبول در ۲۱ مارس ۱۵۹۰ (۹۹۹ هجری قمری) گردید. به موجب این قرارداد شهر تبریز با قسمت غربی آذربایجان و ایالات ارمنستان و شکی و شیروان و گرجستان و قراباغ و قسمتی از لرستان با قلعه نهاوند در دست عثمانیها باقی ماند و مقرر شد از آن پس ایرانیان از لعن خلفای سهگانه و امالمؤمنین عایشه خودداری کنند و شاهزاده حیدر میرزا به عنوان گروگان در دربار عثمانی باقی بماند.سپس شاه عباس با استفاده از فرصت پیش آمده اوضاع آشفته ایران را سر و سامان داد.
اصلاح سازمانهای لشکری و کشوری
در سال ۱۰۰۰ هجری قمری پایتخت را به اصفهان منتقل کرد و ولایات شرقی را نظم و آرامش داد.
در سال ۱۰۰۷ هجری قمری (۱۵۹۸) دو نفر از نجیبزادگان انگلیسی به نام آنتونی شرلی و رابرت شرلی به همراه بیست و پنج نفر انگلیسی دیگر از راه ونیز و حلب و بغداد به قزوین وارد شدند. برادران شرلی که در خدمت آرلآف اسکس از سرداران مقتدر انگلستان بودند، مأموریت یافتند برای جنگ با عثمانیها خود را در اختیار دولت ایران قرار دهند، ضمناً برای بازرگانان انگلیسی امتیازاتی بگیرند. هیأت مزبور از طرف دولت ایران به گرمی پذیرفته شد و شاه عباس از وجود آنان برای تجهیز و ایجاد نظم قشون ایران استفاده کرد. همچنین توسط آنها روابط ایران و ممالک اروپایی را با داشتن یک وجه مشترک و آن دشمنی با عثمانی گسترش داد.
در مقابل قزلباشها که جز از رؤسای خودشان از هیچکس اطاعت نمیکردند، با مشورت برادران شرلی نیرویی مرکب از دههزار سواره نظام و دوازده هزار پیاده نظام از افراد گرجی و ارمنی که به دین اسلام مشرف شده بودند، تأسیس نمود و نام آنها را «شاهسون» گذاشت و فرماندهی آنرا خود به عهده گرفت.
برادران شرلی را به کمک الله وردی خان گماشت تا توپخانه و اسلحه خانه قدرتمند بسازند.
در عین حال شاه عباس اقداماتی برای تجدید سازمانهای کشوری به عمل آورد. وی اساس حکومت خود را بر تمرکز قرار داد؛ کلیه قوا و اختیارات از شاه ناشی میشد و مأمورین دولتی از طرف او عزل و نصب میشدند. بعد از شاه صدراعظم مهمترین شخص کشور و وظیفهٔ ادارهٔ امور سیاسی و حکومتی بود و اعتمادالدوله لقب داشت. دیوان بیگی وظیفهٔ وزیر دادگستری را به عهده داشت. واقعهنویس مأمور تحریر فرامین سلطنتی و نگهداری سوابق مکاتبات با سلاطین خارجی بود، ایشیک آقاسی ریاست تشریفات سلطنتی دربار را به عهده داشت. قورچیباشی، قوللر آقاسیباشی و تفنگچیباشی امرای ارشد ارتش بودند.

فرمان شاه عباس اول صفوي (از قديميترين اسناد واحد)
خصوصیات و مملکتداری وی
اقدامات در جهت آبادانی ایران
اصفهان
دشمنی ایران و عثمانی به نفع اصفهان تمام شد و اصفهان باید بسیار خوش بخت بوده باشد تا شاه عباس سبب خیر در آن شهر که قرنها مورد توجه نبود؛ شد. میدان نقش جهان، مسجد امام (نام پیش از انقلاب آن به مدت چند قرن مسجد شاه بوده)، عالی قاپو، بخشهایی از عمارت چهل ستون، چهارباغ، پلهای رود زاینده رود، کانال کشی آبهای کوه کوهرنگ به سمت زاینده رود از آثار نیک اوست. اگرچه نزدیک به نیم هزاره از زمان او گذشتهاست ولی هنوز اصفهان به بناهای فرهنگی و هنر عصر صفوی میبالد چنانچه که در سال ۱۴۲۸ «پایتخت فرهنگی دنیای اسلام» بود.
مشهد
شاه عباس همانطور که بسیاری از جهانگردان و مورخین اظهار داشتهاند فردی وطن پرست بود، برای همین و برای آنکه فرهنگ زیارت را در بین مردم قرار دهد، در سال ۱۰۰۹ پیاده عزم مشهد کرد و به دستور وی فقط ۹۹۹ کاروانسرا در آن سال و تعداد بسیار بیشتر در سالهای پس از آن احداث گردید. وی مشهد را به طور رسمی «شهر مقدس ایران» قرار داد تا آنکه مردم به زیارت امام هشتم شیعیان بروند و از رنج و مشقتهای سفر حج و سخت گیریهای حکام ولایات عثمانی دیگر خبری نباشد.
مازندران
دیگر سرزمین خوش وقت مازندران است؛ زیرا شاه عباس همیشه به اینکه از طرف مادری مازندرانی بود افتخار میورزید؛ مادر او از اهالی ساری - و یا به روایت برخی، از اهالی اشرف - بود. بدین سان شاه عباس در سال ۱۰۳۲ شهر اشرف (بهشهر امروزی) را به وجود آورد و عمارتهای کلاه فرنگی و بناهای زیبای عباسی را به وجود آورد و شاه که فردی گردشگر بود همیشه به آن جا برای شکار میرفت. در سال ۱۰۳۳ نیز شهر فرح آباد را احداث کرد و آن را مرکز حکومت مازندران کرد - تا پیش از آن بارفروش (بابل امروزی) مرکز مازندران بود - و برای آن شهر کوشش بسیار نهاد - که بدبختانه آن شهر و ساری در هجوم روسها در دوران پطر کبیر در آتش خاکستر شد و ساری باری دیگر مرکز ایالت مازندران گشت- شاه عباس از جاجرم در خراسان تا دشت مغان در اردبیل شاهراهی ایجاد کرد تا به وسیله آن مازندران به رونق سابق بازگردد. همچنین دیواری عظیم در نزدیکی بندر گز ایجاد کرد تا بهوسیله آن مازندران از هجوم ترکمنها در آرامش بسر برد؛ پیتر دلاواله در سفرنامه خویش از فرهنگ و تمدنی در مازندران وصف میکند که تا به آن زمان در هیچ کجای دنیا نظیر آن را ندیده بود.
سایر نواحی ایران
وی راهها را ایمن ساخت و همچنین برای تعمیر و احداث راههای جدید همت گماشت؛ گرجیها و ارامنه را که در جنگ گرجستان به اسارت گرفت اختیار داد تا آزادانه در فرح آباد زندگی کنند و همچنین در کنار اصفهان زمین به آنها داد و آنها شهر جلفا را ساختند؛ بندر گمبرون را در سال ۱۰۲۳ و جزیره هرمز را به سال ۱۰۳۱ از تصرف پرتغالیها خارج ساخت.
اقدامات فرهنگی
او به شعر و نقاشی و موسیقی و معماری توجه داشت؛ و به علما و هنرمندان علاقه میورزید. ملاصدرا؛ میرداماد؛ میرفندرسکی؛ شیخ بهایی و... از فاضلان عهد وی بودند. شاه عباس مردی دیندار بود و به ویژه به حضرت علی علیه السلام سخت ارادت میورزید. گویند نسبت به رعایا و زیر دستان مهربان بود. فرهنگ معماری هنوز نیز متأثر از آن دوره میباشد.
اقدامات او در پیشبرد تجارت با دول اروپایی
شاه عباس با خردمندی رقابتی بین مملکتهای اروپایی در سواحل خلیج فارس ایجاد کرد تا به وسیله آن دولت دیگر نتواند فرمانروای آنجا گردد و نیز به این وسیله بود که دست پرتغالیها را از بندر عباس کوتاه کرد؛ نه فقط آنتونی شرلی را با حسینعلی بیک راهی اروپا کرد که هیچ نتیجه نداد و آنتونی شرلی به فیلیپ سوم پناه برد، بلکه بعد از آن رابرت شرلی و سپس نقدعلی بیک را به نزد شاهان اروپا راهی کرد؛ همچنین او برخلاف اجداد خویش فقط با اهل تسنن دشمنی داشت ولی با مسیحیان و پیروان سایر ادیان با گرمی برخورد میکرد و آنها را در انتخاب اسلام آزاد میگذاشت و اگرچه بسیاری در زمان او اسلام آوردند دلیل بر آن نیست که با زور به این کار مبادرت میورزید.
سختگیریهای وی
شاه عباس اگر چه با مردم و رعایا مهربان بود ولی آنچه که معلوم است حکایت از آن دارد که فردی دقیق و سخت گیر - به ویژه در خانواده اش – بود. پدر خویش را به زندان محبوس ساخت، دو برادرش را نابینا کرد، پسرش را به ظن آنکه علیه وی شورش کند کشت، دو پسر کوچکش را نابینا کرد و پسر دوم او نیز در زمان حیات وی مرد. گویند در جنگ گرجستان، گرجیها را قتل عام کرد، و بیست هزار خانوار گرجی را به اسارت گرفت و در ظرف ۲۰ روز هفتاد هزار تن از آنان را کشت.