250خاطره از رئیس جمهوری اسلامی ایران-(2)
131
گرفتن عکس یادگارى با رئیس جمهور ایران؛دکتر احمدى نژاد حتى براى رهبران مسلمان حاضر در مناسک حج هم مهم بود. مادر رئیس جمهور یکى از کشورها مى گفت باورش نمى شود با احمدى نژاد عکس انداخته!
132
در فرودگاه بولیوى تعدادى از کارکنان آنجا با اصرار از محافظان وبچه هاى تشریفات خواستند، دکتر را از نزدیک ببینند و با ایشان عکس بگیرند. به همراه آنها، چند ایرانى مقیم بولیوى هم بودند. به دکتر گفتند از چندى قبل،رسانه هاى غربى تبلیغات وسیعى علیه شما و جمهورى اسلامى راه انداخته بودند.اما با استقبال و ابراز ارادتى که مردم این کشور از شما کردند تمام نقشه هاى آنها معلوم است که نقش برآب شده! دکتر هم به شوخى خطاب به آنها وهمراهان گفت:اینها از یک شبکه غافلند. آن هم شبکه ى خدا (تى وى)است!
133
براى شرکت در اجلاس اتحادیه ى آفریقا، به عنوان مهمان به دعوت رئیس جمهور این کشور به آنجا رفتیم. بعد از ده ساعت سفر، بالاخره هواپیما در فرودگاه بانجول؛پایتخت این کشور به زمین نشست. رئیس جمهور گامبیا با وجودى که میزبان ده هاکشور دیگر هم بود،خود شخصا"به استقبالمان آمد. اتومبیل هاى اختصاصى خودش را دراختیار هیئت ما قرار داد. تا مقرى هم که براى هیئت ایرانى در نظر گرفته بودند ما را همراهى کرد. هر چه دکتر مى گفت شما مهمانهاى دیگرى هم دارید، مى گفت: نه! حساب شما جداست. براى استقبال از سایر رؤساى جمهور هم وزراى کابینه اش را فرستاد. آن شب شام را در مقر ما با دکتر صرف کرد و تا پاسى از شب هم در نزد دکتر بود.
134
روز دوم اجلاس اتحادیّه ى افریقا، با یکى - دو نفر از بچه ها تصمیم گرفتیم بازدیدى از شهر بانجول داشته باشیم. شهر، فوق العاده فقیر و عقب مانده بود. در گوشه اى از خیابان ها مردى بساط دست فروشى پهن کرده بود و صنایع دستى آنجا را مى فروخت. راننده، ما را کنار بساط آن مرد برد. چون گامبیا مستعمره ى انگلیس بوده،زبان دوم مردم آنجا انگلیسى است. فروشنده موقع خرید به انگلیسى از ما پرسید از کجا آمده ایم؟ گفتیم:ایران. گفت: ایران! احمدى نژاد؟! بعد گفت از علاقه مندان دکتر است. یک تعداد از کالاهایش را هم در کنار خرید ما گذاشت و گفت آنها را بدهیم به آقاى احمدى نژاد ! مانده بودیم چطور هدایایش را به او برگردانیم و به این بنده ى خدا بگوییم دکتر از کسى هدیه قبول نمى کند! *** راننده،عکس بزرگى را نشانمان داد.عکس یکى از رؤساى جمهورى یکى از کشورهاى افریقایى بود که ادعاى رهبرى افریقا را داشت. بعد به انگلیسى گفت هزینه ى زیادى خرج تهیه و نصب این عکس شده ! اما به این عکس نگاه نکنید. به پول خرج کردن نیست. اینجا همه طرفدار احمدى نژاد هستند!
135
در سفر دکتر به اندونزى مردم براى دیدن دکتر آن قدر هجوم آورده بودند که دکتر از این همه شوق و اشتیاق مردم گریه کرد! وقتى براى شرکت در نماز جمعه رفتیم،دکتر طبق معمول حاضر نشد از در تشریفات برود. امّا مسئول امنیت آنجا آن قدر اصرار کرد تا بالاخره دکتر متقاعد شد. با این حال مردم "اللهُ اکبر"گویان دور دکتر را گرفتند. مدام دست مى کشیدند روى سر وصورت و لباس دکتر و بعد دست مى کشیدند روى سر وصورت خودشان! مأموران، دکتر را به زور از بین مردم کشیدند بیرون. *** در طول مسیر هم تا محل اقامت هیئت ایرانى،جوانهایى که پیراهن هایى که تصویر دکتر احمدى نژاد رویش بود پوشیده بودند، دنبال اتومبیل مى دویدند و شعار مى دادند. دکتر هم از پشت شیشه ى اتومبیل به ابراز احساسات آنها پاسخ مى داد.
136
جوانان اندونزیایى براى استقبال از دکتر در سفرى که ایشان به این کشور داشت به صورت خود جوش پارچه نوشته هایى درست کرده بودندکه هر حرف از یک جمله دست یکى از آنها بود. وقتى با هم پارچه ها را بالا مى گرفتند، یک جمله مى شد. یک بار با این پارچه نوشته ها نوشتند"ایران در قلب ماست." وبار دوم "انرژى هسته اى حق مسلم ایران است. "
137
بعضى ها تلقیشان از بحث هسته اى، خود موضوع هسته اى است. این که ایران تولید انرژى بکند. خودکفا شود و وابستگى در این موضوع نداشته باشد. امّا دولت هایى که مى خواهند جلوى هسته اى شدن ایران را بگیرند، تنها هدفشان دخالت در تصمیم گیرى ها ى کشورمان است. و تحمیل اراده ى خودشان بر اراده ى ملت ایران. بحث هسته اى،تجلى اراده ى ملت ایران بود و در واقع جنگ اراده ها بود. اراده ى ملت ایران برهسته اى شدن بود و دکتر هم مى خواست اراده ى ملت ایران حاکم شود. امّا دولت هاى بزرگ مى خواستند این اراده را بشکنند.که اگر موفق مى شدند،پیروز این میدان بودند.
138
از وقتى در ر سانه هاى داخلى اعلام شد جشن هسته اى با حضور مقامات جمهورى اسلامى در نطنز برگزار خواهد شد، آمریکا و غربى ها تهدید کردند در مراسم جشن هسته اى نیروگاه نطنز را بمباران خواهند کرد. مسئولین وقت بحث هسته اى کلى به دکتر اصرار کردند که جشن را در نطنز برگزار نکنند. اما حرف دکتر این بود که حالا که اعلام رسمى شده برگزار نشدن جشن درنطنز یعنى ترس ما از تهدید دشمنان. براى همین، هر طور شده باید طبق برنامه درنیروگاه نطنزمراسم برگزار شود. مراسم با اصرار و پافشارى دکتر بدون کوچک ترین مشکلى برگزار شد و آب هم از آب تکان نخورد.
139
در بحث هسته اى بعد از ماهها مقاومت و تحمل فشارهاى داخلى، خارجى و انواع تحریم ها علیه ایران، دکتر در سفر استانى بود که خبر دادند تحت فشار غربى ها در مذاکرات، موضوع تعلیق یک هفته اى غنى سازى اورانیوم مطرح شده است. کارى که دکتر در آن شرایط انجام داد این بود که در سخنرانیش در جمع مردم آن شهرستان در همان ساعاتى که مذاکره در اروپا در حال انجام بود، اعلام کرد که:مردم!غربى ها از ما مى خواهند که براى حفظ آبروى آنها هم که شده نه یک ماه،نه یک هفته،براى یک روز غنى سازى را تعلیق کنیم. ما مى گوییم این ملت براى لحظه اى زیر بار ظلم نخواهد رفت. پاسخ دکتر و فریاد حمایت مردم از ایشان، باعث به هم خوردن روند مذاکراتى شد که با غربى ها در حال انجام بود.
140
تنها پشتیبانى که دکتر در قضیه ى هسته اى داشت، مقام معظم رهبرى بود. خیلى ازمسئولین نظام مى گفتند خط قرمز ما قطع نامه است.ما باید تا جایى پیش برویم که قطعنامه صادر نکنند. اگر خواستند قطعنامه صادر کنند، ما باید کوتاه بیاییم. در غیر اینصورت ممکن است هر اتفاقى بیافتد. قطعنامه که صادر شود، کن فیکون مى شود. دکتر مى گفت خط قرمز ما عزّت ملت ماست. قطعنامه ى اول-دوم –سوم را هم صادر کردند. خیلى از سران کشورها که براى دیدار با مقامات ایران مى آمدند، مى گفتند خبر دارند که در روز...ساعت... از پایگاههاى نظامیشان در منطقه به ایران حمله خواهند کرد. حتى متخصصان مى گفتند آرایش نظامى نیروهایشان هم نشان از حمله ى قریب الوقوع به ایران را دارد. مرکز استراتژیک روسیه هم حمله ى نظامى به ایران را خبر مى داد. اما دکتر با توکل برخدا و اعتقاد به این که خدا از همه ى اینها بالاتر است و اینها توان و قدرت مقابله با خدا را ندارند، با پشتیبانى مقام معظم رهبرى و حمایت مردم ایستاد و با یارى خدا پیروز این میدان شد. خداوند دلهاى مردم ایران را در موضوع هسته اى، با هم همراه کرده بود و در تمام شهرهاى ایران که دکتر براى سخنرانى رفت فریاد همه" انرژى هسته اى حق مسلم ماست "بود.
141
در سفر استانى به زنجان، براى نماز ظهر هلى کوپتر نزدیک مزرعه اى فرود آمد. یک نفر روستایى با موتور از آن جا رد مى شد. هلى کوپتر را که دید مسیرش را کج کرد و آمد سمت ما. دکتر مشغول نماز بود. ما هم نمازمان را خواندیم. نماز که تمام شد، دیدیم جمعیتى از روستائیان از سمت راست و چپ هلى کوپتر به سمتمان آمدند. طورى که دیگر مزرعه دیده نمى شد. شروع کردند به شعاردادن:انرژى هسته اى حق مسلم ماست.
142
در سفر استانى به لرستان، بعد از سخنرانى و دیدار دکتر با مردم الیگودرز، با هلى کوپتر به ازنا مى رفتیم. ظهر که شد، دکتر گفت براى نماز خلبان هلى کوپتررا هر جا توانست، فرود بیاورد. رودخانه ى بزرگى در مسیر بود که آب قسمتى از آن پایین رفته و خشکى جزیره مانندى وسط آن پیدا شده بود. خلبان هلى کوپتر را همان جا فرود آورد. هنوز نمازمان تمام نشده بود که شنیدیم یک عده اى در 30 مترى ما فریاد مى زنند"انرژى هسته اى حق مسلم ماست." نماز که تمام شد، دیدیم عده اى از بچه هاى9- 8ساله هستندکه با دیدن هلى کوپتر به سمت ما آمده بودند. چند لحظه بعد روستائیان هم با شنیدن صداى هلى کوپتر آمدند ببینند چه خبر است. یکى از روستائیان در حالى که گوسفندى را زیر بغلش زده بود، خود را به آب زد. بنده ى خدا تا کمر در آب رفت و خودش را به ما رساند. با دکتر و ما روبوسى کرد. بعد خواست گوسفند را جلوى پاى دکتر قربانى کند. اما دکتر طبق معمول اجازه نداد. مى گفت از خدا خواسته بوده توفیق دیدار رئیس جمهور، احمدى نژاد را به او بدهد. هرگز فکر نمى کرده اینجا و در کنار روستاى خودش خدا چنین توفیقى به او بدهد.
143
در سفر استانى به استان همدان، هلى کوپتر به دستور رئیس جمهور براى نماز ظهر کنار یک مزرعه اى فرود آمد. روستایى صاحب مزرعه در مزرعه اش مشغول کار بود. از دکتر خواست مهمان سفره اش باشد. بچه هاى تشریفات ناهار را که در ظرف هاى یکبار مصرف ریخته بودند،آوردند. همگى با هم کنار روستایى ناهار خوردیم. باورش نمى شد رئیس جمهور مهمان سفره اش است. با چوب خشک اطراف مزرعه اش آتش روشن کرده و روى آن چایى درست کرده بود. از چاییش براى دکتر ریخت وبا رئیس جمهور مملکت بدون هیچ تکلفى چایى خورد!
144
دکتر نسبت به مسئولیتى که مردم بر دوشش گذاشته اند. خیلى مراقب است. حساب مدت زمانى هم که در این منصب بوده و مدت زمانى که از این چهار سال مانده راهرروز که از او سوال شود، دارد. این حساب –کتاب فقط یک معنى دارد و آن این است که از این فرصتى که در اختیار او گذاشته شده بیشترین استفاده را کرده وکارها و پروژه هایى که برنامه ریزى کرده، طبق زمان بندى به اتمام رسانده، کارى روى زمین نماند. یک بار صحبت در مورد مدت زمانى بود که از عمر دولت نهم مى گذرد. من گفتم دوسال و نیم. دکتر حرف مرا تصحیح کرد: دو سال و شش ماه و هفت روز!
145
در زمان تصدى شهردارى، یک بار از راننده اش خواست یک بیل بخرد و بگذارد داخل ماشین. راننده با تصور اینکه دکتر مزاح کرده، قضیه را فراموش کرد. چند روز بعد دکتر از راننده پرسید که بیل را خریده یا نه. راننده بیل را تهیه کرده و پشت ماشین گذاشت. اما هنوز نمى دانسته بیل به چه کار دکتر مى آید. تا اینکه همان شب در گشت شبانه در سطح شهر، متوجه گرفته گى جوى آبى شدند. دکتر از راننده خواست ماشین را نگه دارد. بعد پیاده شد و با آن بیل راه آب جوىرا بازکرد. از آن به بعد، این کار، بارها و بارها تکرار شد.
146
پنج شنبه، جمعه ها که کار ادارات سبک تر شده و تعطیل مى شد.کار شهردار، از بقیه ى روزهاى هفته بیشتر بود. هر هفته از یک منطقه تهران بازدید مى کرد. ساعت 5 صبح از خانه بیرون مى آمد. در منطقه ى مورد نظر گشتى مى زد و بعد مى رفت شهردارى آن منطقه تا با مردمى که از قبل، از حضور شهردار در منطقه ى خودشان خبردار شده و به شهردارى آمده بودند،دیدار کند.
147
شنبه چهارم تیرماه 1384 نتایج آراء پیروزى دکتر احمدى نژاد را در انتخابات نشان مى داد. طرفداران دکتردر سطح کشور اظهار خوشحالى مى کردند.و شور و حال خاصى در کشور بود. اما دکتر مثل همیشه سر ساعت در دفتر کارش در شهردارى حاضر شده ومشغول کارهاى معمولش بود. انگار نه انگار که او حالا رئیس جمهور کشور است.
148
در یکى از مراسم ها یکى از بچه حزب اللهى ها آمد کنار دکتر. زد روى شانه ى دکتر و گفت: "شهید بشی ان شاءا...". دکتر یواش در گوش او گفت: اشتباه نکن. شهادت مزد اعمال ما است نه هدف اعمال ما!
149
گاهى وقت ها بعضى از خانواده هاى شهدا یا جانبازان با لحن طلبکارانه اى مدعى حقى مى شوندکه دیگران از آنها گرفته اند. کلى هم در حضور دکتر داد و بیداد مى کنند که ما جوان دادیم. جان کندیم یک عده ى دیگر دارند مى خورند و مى چاپند و... دکتر در این مواقع یک جمله دارد که به همه ى آنها مى گوید و آن این است که ارزش کارَت را یا خون فرزندت را دارى ارزان مى فروشى! ارزان نفروش!
150
در دانشگاه علم وصنعت دانشجوى دِکتر بودم و از وقتى شهردار شده بود، مثل خیلى از دانشجوهاى دیگرش گاهى وقت ها براى دیدنش به شهردارى مى رفتم. یک بار سفارش یکى از دوستانم را کردم تا دکتر در شهردارى کارى برایش ردیف کند. چند ماه گذشت و خبرى نشد. در این مدت چند بار به دیدن دکتر رفتم و یاد آورى کردم اما دکتر هیچ کارى براى آن بنده ى خدا انجام نمى داد. بالاخره صبرم تمام شد.نشستم و یک نامه ى تندى خطاب به دکتر نوشتم که اگر ساختمان هم بود تا به حال ساخته شده بود! اگر قرار بود سد ساخته شود،تا به حال ساخته شده بود.شما چرا نسبت به خواست دیگران این همه بى توجه هستیدو... نامه را داخل پاکت گذاشتم و بردم دادم به دفتر دکتر تا به دست ایشان برسانند. دفعه ى بعد که به دیدن دکتر رفتم،از دم در مرا داخل راه ندادند. دفعه ى بعد هم همین طور. کلى داد و بیداد کردم تا اجازه دادند بروم داخل ساختمان. داخل دفتر دکتر،همان کسى که نامه را گرفته بود به من گفت: آقاى...! شما باید حد خودت را بدانى. پرسیدم:یعنى چه؟ گفت:شما بالاخره یک دانشجوى ساده هستى.آقاى دکتر شهردارتهران هستند. لحنش آن قدر تحقیر آمیز بود که له ام کرد. بغض کردم و چیزى نگفتم.فهمیدم قبل از این که نامه را به دکتر بدهد آن را خوانده. خلاصه رفتم داخل اتاق دکتر. با همان بغضى که در صدایم بود از ایشان پرسیدم:شمااز دست من ناراحتید؟ پرسید:براى چى؟! من که بغضم ترکیده بود با گریه گفتم:به خاطر آن نامه! کیفش را باز کرد. سررسیدش را در آورد. باز کرد و نامه را از لاى سررسید برداشت و گفت:نامه ات آن قدر قشنگ بود که آن را یادگارى نگه داشتم! آقاى...! اگرمن با شهردار شدن، عوض شدم و دیگر آن رفیق قبلى و استاد دانشگاه قبلى نیستم، بگو تا خودم را اصلاح کنم!
151
زمانى که دکتراستاندار اردبیل بود، پسر کوچکش على رضا از او دوچرخه خواست. آن موقع على رضا محصل دبستان بود. خریدِ دوچرخه به خاطر مشغله ى دکتر شش ماه طول کشید. آخر سر صبر على رضا تمام شد و یک روز زنگ زد به دفتر استاندارى و سراغ دوچرخه را گرفت. آن شب دکتر وقتى به خانه برگشت، از آن اخم هایى که تو دل بچه هایش راخالى مى کرد ،به او کردکه: به دفتر استاندارى چه مربوط. باید به خودم مى گفتى! همین کارعلى رضا باعث شد خرید دوچرخه مدتى دیگر عقب بیافتد.
152
براى انجام کارى پیش دکتر بودم. یک دفعه تلفن دکتر زنگ زد.گویا یکى از آشناهاى ایشان پشت خط بود. با او احوالپرسى کرد. وسط صحبت هایشان دیدم دکتر با برافروختگى صدایش را بالابرد:این که شما مى گویى یعنى سفارش. شما توجه دارى ؟حواست هست از من چه مى خواهى ؟ مى خواهى مرا توى آتش بیاندازى؟! من هرگز این کار نمى کنم.
153
درزمان استاندارى دکتر در اردبیل، روزهاى اول، چون خانواده ى دکتر ترکى بلد نبودند، یک نفر از طرف استاندارى موقع خرید، خانواده ى دکتر را همراهى مى کرد تا با فروشنده ها صحبت کند. دکتر به بچه هایش سفارش کرده بودکه پول را دست این آقا بدهند تا در معذورات قرارنگیرد. مدتى بعد دکتر از بچه هایش خواست خودشان خرید کنند و به آن آقا زحمت ندهند.تا یک وقت احساس غرور و خوشحالى نکنند که کس دیگرى خریدشان را انجام مى دهد!
154
آمده بود پیش دکتر. بنده ى خدا مى گفت بیست سال است مى آید و مى رود. اما هنوز مشکلش با شهردارى حل نشده. بیست سال بیش 10 میلیون جریمه اش کرده و به او پایان کار نداده بودند. و در این مدت سرمایه اش راکد مانده و اصلا"زندگیش فلج شده. جریمه را چون رقم غیر منصفانه اى بوده،پرداخت نکرده بود. هر سال به این مبلغ اضافه شده بود تا دوره ى شهردارى دکتر که ارزش ملک به 16 میلیارد تومان رسیده بود،رقم جریمه هم 250 میلیون شده بود. دکتر از او پرسید چقدر مى تواند پرداخت کند؟ مرد گفت 50 میلیون! دکتر همانجا زیر نامه اش را امضاء کرد. مرد اصلا"باورش نمى شد.یک دفعه شروع کرد به گریه کردن. بعد به دکتر گفت مى خواهد 2میلیارد از این 16 میلیارد را به یک مؤسسه ى فرهنگى کمک کند. وخواست 2 میلیارد به دکتر بدهد. دکتر با لحن خاصى به او گفت:مدیران اول براى امور فرهنگى کمک مى گیرند.بعد براى امور دیگرو...اینطوریست که از راه درست منحرف مى شوند. این مبلغ را خودت در هر راه خیرى که میشناسى، هزینه کن.
155
با استاندار از گردنه ى صائین اردبیل عبور مى کردیم. برف شدیدى هم مى بارید و اتومبیل ها به سختى تردد مى کردند. اتومبیلِ پیکانى که مسافرانش یک خانواده بودند، وسط جاده گیر کرده بود. تا آقاى استاندار اتومبیل را دید، از راننده خواست اتومبیلمان را نگه دارد. بعد پیاده شد تا به راننده کمک کند. او هم دکتر را نمى شناخت و نمى دانست ایشان استاندار است، با خوشحالى کمکمان را پذیرفت. من و دکتر اتومبیل را هُل دادیم تا راننده آن را کنار جاده ببرد. کامیونى آمد و از کنار ما رد شد. راننده ی کامیون وقتى دید اتومبیل پیکان راه را بند آورده، رو به من و دکتر و راننده با الفاظ رکیک فحاشى کرد. بى سیم را از داخل اتومبیل خودمان برداشتم تا به پاسگاه پلیس اطلاع دهم.جلوى کامیون را بگیرند. تا دکتر متوجه شد، بى سیم را از دستم گرفت و گفت: چه کار مى کنى؟رها کن! زحمت کش است. نان آور خانواده است. زن و بچه هایش چشم به راهش هستند. دعا کن به سلامت به خانه اش برسد!
156
براى دکتر فرقى نمى کند برایش چاپلوسى کنى یا فحشش بدهى.کارت را راه مى اندازد. هر چند از چاپلوسى بدش مى آید. خیلى ها که مى آیند دستش را ببوسند، با ناراحتىدستش را مى کشد و نمى گذارد. وقتى هم کارکسى را راه مى اندازد، انتظارى از او ندارد.حتى یک تشکر خشک و خالى. درسفر حجِ واجب در عرفات،رفتم دم گوش دکتر. گفتم:خدا پدرت را بیامرزد.ما راکجا آوردى! ما کارمندهاى ریاست جمهورى کجا !حج واجب کجا! گفت: همه اش خدا بوده. گفتم: مى دانم خدا بوده. ولى اگر شما نبودیدکه نمى آمدیم. همان طور که دعا مى خواند جواب داد: بعدش هم خدا بوده. برو دنبال کارت. برو براى پدر و مادرت دعا کن.
157
گزارشات تحلیلى کارشناسانه که در خصوص سازش یا کوتاه آمدن در موضوع هسته اى به دکتر مى رسید،دکتر درحاشیه ى هر کدام چند بند به عنوان تذکر مى نوشت که در تمامى گزارشها بند آخر توکل و اعتماد به خدا بود.
158
در شب میلاد حضرت زهرا(س) شهردارى تهران مى خواست تونل رسالت را افتتاح کند. از دکتر هم دعوت کرده بودند. چون تابستان بود، مراسم را در هواى آزاد برگزار کرده بودند. سخنرانى دکتر مصادف شد با اذان مغرب. دکتر با شنیدن نوای اذان، بلند شد و رفت سمت تونل. همه مى دانستند که براى خواندن نماز مى رود. من هم از فرصت استفاده کردم و دنبال ایشان رفتم. محافظان دکتر فرشى را که گوشه ى تونل بود، پهن کردند. دکتر که همیشه با وضوست، ایستاد به نماز. من هم کنار ایشان به نماز ایستادم. بین نماز یک دفعه متوجه شدم جمعیت زیادى از خبرنگاران و عکاسان ریختند دور دکتر و شروع کردند به عکس انداختن. دکتر بدون توجه به آنها نمازش را خواند. بعد خیلى عادى رفت در مراسم. سخنرانیش را کرد. اما این عمل دکتر انگار براى رسانه ها و خبرگزارى ها خیلى جالب بود. چون فرداى آن روز این مسأله در تمام خبرگزارى ها همراه با عکس دکتر منعکس شد!
159
در سفرهاى استانى، به خاطر فشردگى برنامه ها و استقبال مردم، جلسات سخنرانى با تأخیر شروع مى شود. اگرجلسه به وقت اذان ظهر بخورد،دکتر ابتدا نمازش را پشت جایگاه مى خواند و بعد به سایر برنامه ها مى پردازد.
160
دکتر اجازه نمى دهد کسى در نماز به او اقتدا کند. نمازش را هم مختصر امّا با رعایت آداب کامل مى خواند. به ذکریونسیّه هم خیلى پایبند است.
161
در اجلاس اتحادیه ی افریقا، در نوبت صبح،آخرین سخنران دکتر بود. مهمانها چون از صبح شنونده ی سخنرانى هاى متعدد بوده و خسته شده بودند، دقت لازم را به سخنرانى هاى پایانىنداشتند. دکتر پنج دقیقه بیشتر صحبت نکرده بود که برق قطع شد. هرکارى هم کردند، درست نشد. مسئولین و مجریان اجلاس عذر خواهى کردند و گفتند جلسه موکول مى شود به بعدازظهر. عده اى تحلیل کردندکه قطع برق عمدى بوده! ما،هیئت ایرانى هم از این اتفاق دلخور شدیم. اما دکتر مى گفت حتما"حکمتى در کار بوده! بعد از ظهر ساعت 3 جلسه شروع شد و اولین سخنرانى را هم براى دکتر گذاشته بودند. به خاطر قطع برق در نوبت صبح، مهمانها حساس شده، با دقت بیشترى به سخنرانى دکتر گوش مى دادند و استقبال و عنایت بیشترى نشان دادند. دکتر بیست دقیقه صحبت کرد و صحبتهایش هم تأثیر لازم را در آن اجلاس گذاشت.
162
میزان سود عوارضى که شهردارى به صورت قسط بندى ازمردم مى گرفت، اشکال شرعی داشت. دکتر تا شهردار شد،حذف این سود را در دستور کار خود قرار داد.با طرح آن در شوراى شهر و پى گیرى هاى زیاد توانست این سود را حذف کند.
163
" مؤمن بن بست ندارد."جمله اى است که هر وقت وزرایش در کارشان دچار مشکل مى شوند، به آنها متذکر مى شود. در زمان شهردارى و در جریان حذف سود عوارض، برخى ها به دکتر اعتراض مى کردند که با این کارِ او، شهردارى زمین مى خورد. اما اتفاق جالبى افتاد. مردم که متوجه حذف سود از عوارض شدند، براى پرداخت عوارضشان اقدام کردند و...خزانه ى شهردارى از همیشه پرتر شد!
164
دکتر در تمام چهار سالى که رئیس جمهور است، روز اول عید را به دیدن ایتام،کودکان تحت حمایت بهزیستى یا بیمارستان کودکان رفته و آنها را مورد تفقد قرار مى دهد!
165
در ایّام نوروز مى روند خانه ى خودشان در نارمک. آنجا به همراه همسرشان به خانه ى تک به تک همسایه ها سرمى زنند. همسایه ها هم براى عید دیدنى به منزل دکتر مى روند.
166
چند ماهى بود که در خانه ى جدیدشان در نهاد ریاست جمهورى مستقر شده بودند. دکتر به خاطر مشغله هاى فراوان هنوز فرصت رسیدگى به خانه را نکرده بود. عید آن سال، یک روز تعطیل، مى خواست باغچه ى خانه اش را مرتب کند. گل خرزهره اى وسط باغچه بود که هرکارى کرد نتوانست درش بیاورد. ازباغبان ریاست جمهورى کمک خواست. کار باغبان که تمام شد، 10000 تومان به او داد. باغبان از گرفتن پول ابا کرد که من وظیفه ام است. امادکتر با گفتن این که کارشخصى بوده و این مبلغ را به عنوان عیدى بگیرد،او را راضى کرد.
167
دکتر در جوانى و در سنین دانشجویى سیر مطالعات مذهبى – اعتقادیش را با مطالعه ى کتابهاى شهید مطهرى کامل کرده بود.
168
وقتى استاد مطهرى به شهادت رسید، از طرف دانشجویان، سه نفر؛ از دانشگاههاى علم و صنعت،پلى تکنیک ودانشگاه تهران به محضر امام (ره) مشرف شدند تا از ایشان سؤال بپرسند که بعد از شهید مطهرى با کدام روحانى هماهنگ شوند. امام فرمودند: همین آسید على(خامنه اى)هست. ایشان مى توانند خلأ شهید مطهرى را پرکنند. یکى از این سه دانشجو،محمود احمدى نژاد یود که مسئولیت بچه هاى علم وصنعت را داشت. آن زمان آقاى خامنه اى چون در حج بودند،آن دو نفر براى هماهنگى سراغ روحانى دیگرى مى روند. امّا دکتر از توصیه ى امام سرپیچى نکرده، با آنها همراه نمى شود. بعدها همین تخطى از خواست امام(ره) و عدم هماهنگى با آقاى خامنه اى انحراف بزرگى به وجود آورد که آخرش به انحراف تحکیم وحدت منتهى شد.
169
به خاطر ارادت قلبى و خاصى که دکتر به آقا(مدظله) دارد، بهترین زمانى که کارکنان دفتر مى خواهند حرفى یا خطاى کارى را که مرتکب شده اند، به دکتر منتقل کنند، زمانى است که ایشان از پیش آقا برمى گردند. دکتر هر هفته یک روز خاص را با آقا دیدار خصوصى دارد. وقتى جلسه شان تمام مى شود و دکتر به نهاد برمى گردد،آن قدر شاد،پر انرژى و بانشاط است که کارمندان مطمئن هستند خطایشان را مى بخشد.
170
171
دکتر لنکرانى تعریف مى کرد؛چند ماه از ریاست جمهورى دکتر گذشته بود که متوجه شدم در برنامه ریزى کارىِ دکتر زمان استراحتى براى ایشان منظور نشده است. با دکتر الهام که آن زمان رئیس دفتر ایشان بود صحبت کردم و به ایشان تذکر دادم 12 نصفه شب آن هم بدون وقفه در دراز مدت - که ساعت کارى دکتر از 6 صبح تا 1 ایشان را از پا مى اندازد. دکتر الهام توضیح داد که برنامه ریزى ها به خواست خود دکتر است. یک روز رفتم پیش دکتر و از ایشان به عنوان یک پزشک خواستم که در طول روز زمانى را هم براى استراحتشان در نظر بگیرند. یک مدت گذشت. دیدم دکتر توصیه ى مرا جدى نگرفته. در دیدارى که با رهبر معظم انقلاب داشتم،گزارشى از برنامه ى روزانه ى دکتر را به آقا مدظله العالى دادم و از ایشان خواستم به دکتر تذکر دهند مواظب سلامتى خودش باشد. هفته ى بعد که دکتر را دیدم،به شوخى به من گفت:رفتى گله گى مرا به آقا کردى؟! من هم گفتم:خب ! شما به توصیه ى من گوش نکردید. من هم مجبور شدم به آقا بگویم! بعد از تذکر آقا، یکى-دو ساعت در وسط روز خالى گذاشتند. طورى که برنامه ى دکتر سبک تر شود، و جلسات پشت سر هم نباشد. فاصله ناهار و نماز وکمى بعد از آن را هم ایشان فرصت استراحت داشته باشند.
172
173
174
بیشترین مطالعاتى که دکتر از اوایل ریاست جمهورى تا به حال دارد، سخنان امام خمینى(ره) در مجموعه کتابهاى صحیفه ى نور است. این مداومت به مطالعه صحبت هاى امام (ره) تا به آنجاست که دکتر با آن مأنوس بوده و آن را راهنماى عمل خود قرار داده، در رفتارها و صحبت هایش هم سارى و جارى است. وزیر بهداشت تعریف مى کرد؛چون خود من هم گاهى وقت ها صحیفه ى نور را تَوَرُّق مى کنم،جاى پاى صحبت هاى امام راحل را در صحبت ها و عملکرد دکتر احمدى نژاد زیاد دیده ام.
175
قبل از اینکه وزیر دولت نهم شوم. بارها درکنفرانس هاى علمى شرکت کرده و با فضاهاى آنجا آشنا بودم. در سمینارها وکنفرانس هایى که در خارج از کشور برگزار مى شد، بعضى از مسئولین را دیده بودم که وقتى نوبت سخنرانى آنها در این مجامع مى شد، به سختى نام خدا را در ابتداى صحبت هایشان مى آوردند. امّا دکتر وقتى براى اولین بار در سازمان ملل سخنرانى کرد، خیلى محکم وا ز موضع یک مسلمانِ مؤمن معتقد، بدون هیچ نگرانى از ابراز ایمانش با نام خدا و حضرت حجت(عج) شروع به صحبت کرد. در دیدارى که آن روزها با آیت ا... صافى گلپایگانى داشتم، ایشان فرمود: وقتى آقاى رئیس جمهور آمد، حتما"از ایشان تشکر کن که شجاعانه در آن مجمع نام مقدس امام زمان(عج) را بردند و این نگاه به منجى و تذکر به معنویّات را با شجاعت بیان کردند.
176
یک بار یکى از بچه ها ازدکتر در مورد امام زمان(عج) سؤال کرد. دکتر جواب داد: بعضى ها فکر مى کنند خودشان کارها را مى چرخانند. گاهى اوقات هم یک کمک و عنایتى هم از طرف آقا امام زمان (عج)بِهِشان مى رسد. امّا قضیّه کاملا" برعکس است. همه ى کارها دست خود آقا امام زمان است. ما هم اگر ناخواسته سنگ جلوى کارهاى امام زمان نیاندازیم، کمکى مى کنیم.باید نوع نگاه عوض شود.
177
یک بار یکى از روحانیون با لحن طلبکارانه اى به دکتر اعتراض کرد که: براى چه و به چه حقى این همه در مورد امام زمان حرف مى زنى؟شما حق ندارى!من اجازه نمى دهم. دکتر فقط لبخندى زد و گفت: آقاى...مگر امام زمان را خریدى؟!
178
وقتى ماهواره ى امید با موفقیت در مدار قرار گرفت، دانشمندان ایرانى که در کار ساخت و پرتاب ماهواره بودند، به دکتر گفتند: اگر اعتماد شما به ما، پى گیرى هاى مداوم و دلسوزى هاى شما نبود، ما هنوز در ابتداى راه ساختن ماهواره بودیم! دکتر هم گفت: اشتباه نکنید بچه ها! هر فیض الهی و خیری که در این عالم می رسد از جانب امام زمان، حضرت مهدی(عج) است.
179
بعد از فوت آیت ا... دوانى به دکتر گفتم: شنیدید مرحوم دوانى در مورد فشارهای سیاسی و تخریب های رسانه ای که علیه شما می شود چه گفتند؟! گفتند:به احمدى نژاد بگویید گمان نکند که تنها و غریب است و... دیدم چشمهاى دکتر پر از اشک شد و در حالیکه سرش را پایین انداخته بود،گفت: غربت و تنهایى ما کجا و هزار و... سال غربت مولا امام زمان، حضرت مهدى (عج) کجا؟!
180
دکتر وقتى مى خواست کابینه اش را تشکیل دهد،وزراى انتخابیش را خواست و با گفتن این جملات که همه ى ما در محضر امام عصر(عج) هستیم.ایشان ناظر بر عملکرد ما هستند و شما خودتان را در این محضر حس کنید،میثاق نامه اى را که خودش تنظیم کرده بود، به آنها داد تا مطالعه و امضاءکننند. در این میثاق نامه آمده بود؛ "من متعهد مى شوم در این سِمَتى که قرار مى گیرم،چیزى براى خودم نخواهم. از هر امکاناتى که از بیت المال هست،براى خود واطرافیانم استفاده نکنم. براى خودم دنبال منافعى نباشم. نگاهم نگاه به منفعت مردم و پیشرفت و تعالى کشور باشد. و از همه ى ظرفیت هایى که خدا در اختیارم قرار داده؛ چه توانایى ها و چه وقتم براى این منظور استفاده کنم و...."
181
در دور اوّل سفرهاى استانى، دکتر درتمام شهرستان هاى ایران حضور یافت و از نزدیک با مشکلات هر شهرستان آشنا شد. هرروز از چهار-پنج شهردیدن مى کرد. در تمام شهرها براى مردم سخنرانى مى کرد و با آنها دیدار چهره به چهره داشت. در برخى استانها، براى رفتن به این شهرها گاهى تا هفت ساعت داخل هلى کوپتر مى نشست. در حالى که بیش از یک ساعت نشستن در هلى کوپتر با آن سر و صداى وحشتناک موتور هلى کوپتر و لرزش هایى که دارد، اعصاب را داغان وبدن را کوفته مى کند. تازه به محض پیاده شدن از هلى کوپتر هم یک برنامه ى کارى فشرده به خواست خود دکتر در انتظار او بود با سخنرانى هاى متعدد،حضور در حلقه ى مردم و پاسخگویى به ابراز احساسات آنها.
182
برخى از وزیران به دکتر پیشنهاد دادند براى سبک تر شدن حجم کارهاى دکتر در سفرهاى استانى،آنها،به نمایندگى از او، به برخى از شهرستان ها بروند. امّا دکتر با یاد آورى این که به میثاقى که براى اداره ى کشور بسته، پایبند است،مى گفت براى اداره ى کشور باید از همه ى شهرهاى کشور شخصا"بازدید کند تا بتواند بر اساس نیاز هر شهرستان تصمیم گیرى کند.
183
وقتى فقط استاد دانشگاه بود، تابلویى در اتاقش دیده بودم که روى آن این جمله بود."الملکُ یبقى مع الکفر ولا یبقى مع الظلم" شهردار هم که شد،وقتى براى دیدنش به دفترش رفتم همان تابلو را روى دیوار اتاقش دیدم."حکومت با کفر باقى مى ماند اما با ظلم نه!
184
وقتى در اردبیل زلزله آمد،پاى دکتر در حادثه اى آسیب دیده و شکسته بود.و با عصا راه مى رفت. درحالى که برف سنگینى هم روى زمین نشسته بود، با همین وضعیت دکتر تا چند شبانه روز، بى وقفه،درگیر رسیدگى به وضعیت زلزله زدگان بود. سه روز بعد از زلزله بچه هایش که چند روز بود پدر را ندیده بودند، به دیدنش در استاندارى رفتند و او را مجبورکردند بعد از سه شبانه روز بى خوابى کشیدن، یکى- دو ساعتى بخوابد و استراحت کند.
185
در اسفندماه 1375 در اثر زلزله، دوازده هزار خانه در استان اردبیل خراب شد. در مهر 1376 به همت استاندار، دکتر احمدى نژاد همه ى خانه ها از نو ساخته شده، به ساکنانش تحویل داده شد.
186
به خاطر عملکرد خوبى که دکتر در استاندارى اردبیل داشت،.سه سال پیاپى به عنوان استاندار نمونه معرفى شد. مسئولین وقت، به نشان تقدیر یک اتومبیل بنز آخرین مدل از طرف وزارت کشور به دکتر هدیه کرد که دکتر هم آن را به استاندارى بخشید.
187
تا قبل از اینکه دکتراستاندار اردبیل شود، دریاچه ى" شورابیل"؛ تفریحگاه اهالى آنجا، دریاچه اى با آب شور مثل دریاچه ى ارومیه بود با چند اصله درخت و یک چرخ و فلک. دکتر بعد ازکارشناسى که انجام داد، دستورداد آب دریاچه را شیرین کردند. طورى که هم اکنون، آنجا ماهى پرورش مى دهند، به دستور دکتر ده ها اصله درخت در محوطه ى اطراف دریاچه کاشته شد و... شورابیل تبدیل شد به یک منطقه ى دیدنىِ توریستى!
188
وقتى دکتر استاندار اردبیل شد آب گرم سرعین در حد یک روستاى نیمه مخروبه بود. دکتر سرعین را به یک جاى توریستى و آب درمانى تبدیل کرد و توریست هاى آنجا چندین برابر شد. کارساخت هتل هایى که دکتر بانى آن بود و در سرعین ساخته مى شد، وقتى به اتمام رسید،که دکتر از اردبیل رفت.
189
بعد از برکنارى از استاندارى،از سال 1376 تا 1384 حجم کتابهایى که دکتر مى خرید و مطالعه مى کرد، سه برابر قبل شد.زمینه ى مطالعات، تخصصى و در موضوعات اخلاقى،اقتصادى، اجتماعى، سیاسى و... بود.
190
یک بار دکتر در جمع پزشکان صحبت مى کرد. چون دکتر به سنت هاى ملى خیلى پایبند است،صحبت هایش هم راجع به تغذیه ى سنتى ایرانى بود. بحث هایى که مطرح مى کرد، براى پزشکان متخصصِ حاضر در جلسه هم جالب و هم قابل بهره بردارى بود.
191
از سفر استانى مشهد برمى گشتیم.وقت پیاده شدن از هواپیما، دکتر چند ورق کاغذ به من داد تا نگه دارم. روى کاغذها دست خط دکتر بود. اشعار زیبایى سروده بود. برایم جالب بود که دکتر شعر هم مى گوید. فردا صبح در دفتر رئیس جمهور تا دکتر را دیدم به ایشان گفتم: با اجازه ى شما مى خواهم آن کاغذها را یادگارى براى خودم نگه دارم. دکتر با خنده گفت:براى خودت ! من خودم اصل وپاک نویسش را دارم.
192
در جشن کتاب سال آقاى حداد و دکتر با هم حضور داشتند. بعداز سخنرانى آقاى حداد، دکتر بالاى سن رفت و مشغول سخنرانى شد. آقاى حداد که خودش هم ادیب است با یک حالت تعجبى درِ گوشم گفت:آقاى احمدى نژاد خیلى خوب صحبت مى کند! من هم گفتم:دکتر همیشه این طور صحبت مى کند.جملات کوتاه به کار مى برد.صحبت هایش نظم منطقى دارد و ساده و همه فهم هم حرف مى زند.
193
در طول شش ماهِ اوّل حضور دکتر در اردبیل به عنوان استاندار، او به طورکامل به زبان ترکى تسلط پیدا کرده و با مردم استان به زبان خودشان، ترکى صحبت مى کرد.
194
پسرکوچک دکترضریب هوشى بالایى داشت و بین هم کلاسى هایش از لحاظ درسى بالاتر بود. همین مسأله باعث شده بود او دچارغرور شود. به خصوص که پدرش هم استاندار آنجا بود. یک با ربه خواست معلم قرار شد با یکى ازهم کلاسى هایش که در درس ریاضى ضعیف بوده، کارکند. این دانش آموز جمع و تفریقى را اشتباهى انجام داد. پسر دکتر در جمع دوستانش او رامسخره کرد. خودش هم فورا" از کارى که کرده بود، پشیمان شد. در خانه موضوع را با پدرش در میان گذاشت. دکتر به شدت ناراحت شد و ازعلىرضا خواست برود و از آن دانش آموز عذرخواهى کند. على رضا هم فرداى همان روزجلوى بقیه ى بچه ها از آن دوستش عذرخواهى کرد. آن شب پدرش او را کنارى کشید و با او صحبت کرد:اگه آدم یک استعداد و توانایى داشته باشد باید در اختیار دیگران قرار دهد نه اینکه آن را چماق کند و بزند توى سربقیه!
195
دکتر معمولا" وقتى مطلبى مى خواهد بنویسد،حداکثر استفاده را از کاغذ دم دستش مى برد. پاکت هاى نامه را آرام و با احتیاط باز مى کند که آسیبى نبیند و بعد از پشت آنها هم براى نوشتن استفاده مى کند.و دور نمى اندازد. به کارمندها و منشى هاى دفترش هم سفارش کرده از پشت کاغذهاى باطله که سفید و قابل استفاده است استفاده کنند.
196
دکتر نسبت به مصرف بى رویه ى انرژى فوق العاده حساس است و خودش هم رعایت مى کند. سیستم خنک کننده ى دفتر رئیس جمهور کولرهاى گازى است. این کولرها برق زیادى مصرف مى کنند. دکتر معتقداست کشورهاى پیشرفته با تبلیغ و فروش این کولرها به مردم ایران انرژى مملکت را ازبین مى برند. حتى اگر هوا در اوج گرما هم باشد، به محض این که مى بیند در اتاق کولر روشن کرده اند،فورى آنها را خاموش مى کند.
197
روشنایى اتاق دکتر با مهتابى و لوستر است.به عنوان منشى دکتر،هر وقت به اتاق دکتر مى رفتم، مى دیدم دکتر لوستر ها را خاموش کرده و در روشنایى مهتابى کار مى کند. با شناختى که از دکتر داشتم،نشستم و مصرف برق هر دوى این روشناییها را حساب کردم.متوجه شدم مصرف برق در مهتابى ها ى اتاق دکتر کمتر از لوستر هایست که لامپ کم مصرف دارند. چند بار زودتر از دکتر به اتاقش رفتم وا ز قصد لوسترها را روشن کردم. تا دکتر وارد اتاقش مى شد، لوستر ها را خاموش و مهتابى ها را روشن مى کرد. باز با خودم گفتم شاید نور لوسترها برایش آزار دهنده است.امّا وقتى مهمان خارجى برایش مى آمد، دستور مى داد تمام چراغ ها راروشن کنند. به محض خروج مهمان هم مى گفت بچه ها لوستر ها را خاموش کنند. حالا بعد از گذشت چهار سال بچه هاى خدماتى دیگر عادت کرده اند. در حضورمهمانهاى خارجى این لامپ ها را روشن و به محض خروج آنها،خاموششان کنند. یک بار من به آنها اعتراض کردم که این بى ادبیست که در حضور رئیس جمهور چراغ ها را خاموش مى کنید. گفتند دکتر آن قدر به ما سفارش کرده که چه ایشان باشند و چه نباشند ما موظفیم این کار را انجام دهیم!
198
بعد از بدرقه ى رسمى رئیس جمهور یکى ازکشورها در باغ ریاست جمهورى، به سمت دفتر برمى گشتیم. یک دفعه دکتر چند قدم عقب برگشت.خم شد. از روى زمین. چیزى برداشت.گرفت طرف من که مسؤول تشریفات بودم.سنجاق کاغذ بود. سنجاق را گرفتم. گفت، لازم مى شود.حیف است!
199
اوایل ریاست جمهورى دکتر، یک روز مرا که منشى مخصوصش بودم صدا کرد. رفتم به اتاقش. اشاره کرد به فرش دستبافى که کف اتاق بود: این فرش را ببین. چقدر نفیس است!چه نقشه ى قشنگى دارد!چه طرح ورنگ زیبایى در آن به کار رفته!ازدیدنش آدم لذت مى برد. آن وقت فرش به این زیبایى و گرانى افتاده زیر پا ونخ نما شده. بگو بیایند این فرش را ببرند.حیف است ازبین برود. توجه و دقت دکتر تعجب برانگیز بود.معلوم بود این فرش سالهاى سال کف این اتاق را پوشانده و خیلى ها پا روى آن گذاشته و بى توجه به آن بوده اند. با مسئول مربوطه هماهنگ کردم تا براى انتقال فرش اقدام کنند.
200
مسئول یکى از نهادهاى دولتى به دکتر مراجعه کرده و درخواست خرید سیصد دستگاه کامپیوتر داد. دکتر به متقاضى گفت دستور مى دهد از نهاد ریاست جمهورى این تعداد کامپیوتر را به آن اداره بدهند. بعد به کارمندهاى دفترش گفت کامپیوتر هاى اضافى روىمیزهاى کارمندهاى نهاد را که بیشتر جنبه ى نمایشى دارد تا کاربردى و سال تا سال هم از آن استفاده نمى شود، آماده کنند و به آن اداره تحویل دهند. به این صورت بحث خرید کامپیوتر که رقم بالایى هم باید بابت آن هزینه مى شد،منتفى شد!
201
در زمان شهردارى رفته بود بازدید پروژه ى بزرگراه امام على (ع). این پروژه براى دکتر خیلى مهم بود. چون گره بزرگى از ترافیک شهر را حل مى کرد. پیمانکار مشغول ریختن آسفالت بود. دکتراز او دماسنج خواست. بعد دماسنج را درآسفالت فرو کرد و به پیمان کار گفت: الآن که وقت آسفالت ریختن نیست. درجه حرارت آسفالت باهوا هم خوانى ندارد. الآن هر چه آسفالت بریزید، از بین مى رود. مهندس پیمانکار که از اطلاعات تخصصى دکتر کپ کرده بود، شروع کرد به توجیه کردن که آسفالت را از جاى دیگرى براى ما مى آوردند و دست ما نیست و.... اما هر توجیهى کرد نتوانست پاسخ قانع کننده اى به دکتر بدهد. به دستور دکتر کار پروژه تا مساعد شدن شرایط جوى به تعویق افتاد.
202
اواسط عید سالى که دکتر شهردار بود، یک روز سرى به پروژه ى بزرگراه امام على زد. آنجا به مراحل کار پروژه ایى که انجام شده بود نظارت مى کرد. جایى متوجه شد در اثر بى احتیاطى کارگرها درختى درحال خشک شدن است. همانجا با زیبا سازى شهردارى تهران تماس گرفت. آنها هم تا دکتر آنجا بود، سریع آمدند. درخت را درآوردند و دوباره در جاى دیگرى کاشتند تا خشک نشود.
203
همان روز در حین بازدید متوجه شد ساخت پلى که در بزرگراه بود را بیش از حد طول داده اند. دکتر با مدیر مربوطه تماس گرفت. او خودش را رساند و در مقابل سؤال دکتر، شروع به توجیه کم کارى هایش شده بود کرد. دکتر آقاى على آبادى، معاون عمرانى شهردارى راهم خواست و همانجا به مدیر ابلاغ شد که توانایى انجام درست کار را ندارد.
204
وقتى مسئو لیت شهردارى را برعهده گرفت،براى این که تکانى به نیروهاى شهردارى داده، مسئولیتشان را در قبال شهر به آنان یادآورى کند، گفت چهل و پنج روزه کل خیابان هاى تهران لکه گیرى مى شود. خیلى ها مسخره اش کردند.خیلى ها چوب لاى چرخ گذاشتند. خیلى ها همکارى نکردند.خیلى ها هم،کم کارى کردند.اما...بیش از دو سوم خیابانهاى تهران ظرف چهل وپنج روز لکه گیرى شد.
205
یکى از مشکلاتى که تیم حفاظت دکتر با ایشان دارد این است که دکتر اصلا" پایبند تشریفات نیست. از استفاده از پیشرفته ترین امکاناتى که خاص رئیس جمهور فراهم شده مثل آسانسور مخفى،امکانات تفریحى-ورزشى و... گرفته تا ساده ترین آنها. در طول پنچ سالى که از شهردارى و بعد، ریاست جمهورى ایشان گذشته، همین رویّه را داشته. به عنوان مثال در داخل اتومبیل مقامات از درجه ى اوّل گرفته تا درجه ى دوّم و سوّم،همیشه" چتر" مى گذارند که در مواقع بارندگى محافظان روى سر آن مقام مسئول بگیرند. امّا در طول چند سال مسئولیت دکتر چه به عنوان شهردار و چه به عنوان رئیس جمهور تا به حال ایشان نگذاشته ما محافظ ها در هنگام بارندگى چتر روى سرشان بگیریم.
206
در اولین دور سفرهاى استانى، مسئولین استان ها سرسفره، چند جورغذا و سالاد و دسر مى گذاشتند. دکتر فقط سالاد یا نان و ماست مى خورد. اعتراضى به ریخت وپاش هایى که انجام شده بود، نمى کرد اما جورى رفتار مى کرد که استاندار دفعه ى بعد یک جور غذا بیشتر سر سفره نمى آورد. این اتفاق دربازدید هاى زمان شهرداریش ازمناطق مختلف شهردارى هم افتاده بود.
207
تازه شهردار شده بود. براى بازدید از یکى از مناطق تهران رفته بود. آنجا،مسئولین شهردارى منطقه براى خود شیرینى چند جور غذا درست کرده و در یک سالن بسیار زیبا، میزهاى آن چنانى چیده بودند. به محض تمام شدن دیدار مردمى، دکتر را به سالن غذا خورى راهنمایى کردند. پرسید: به مردمى که به شهردارى مراجعه کرده بودند ناهار دادید؟ گفته بودند به آنها غذا داده اند. تا داخل سالن شده بود و ضیافتى را که از پول بیت المال برایش ترتیب داده بودند، دیده بود، گفته بود من سر سفره اى که اشرافى گرى در آن باشد، نمى نشینم! آمده بود بیرون و هر چه مسئولین و معاونان التماس کرده بودند به سالن بر نگشته بود. آقاى...، یکى ازمشاوران دکتر را واسطه کرده بودند. او به دکتر گفته بود شهردار منطقه بدجورى ضایع شده! دکتر هم به مشاورش گفته بود: من باید الان با این مسئله برخورد کنم که بعدا" کارمان به برخورد با مسائل بزرگتر از اینها نکِشد. آن روز دکتر نان وماست خواسته و نان و ماست خورده بود. این اتفاق مثل بمب در شهردارى ها صدا کرد و زمینه اى شد که جلوى ریخت و پاش هاى شهردارى ها گرفته شود. دکتر در ریاست جمهورى هم همین رویه را دارد.طورى که کارکنان نهاد حتى اگر بخواهند پرده اى را تعویض کنند، نگران این هستند که نکند اسراف باشد و دکتر با آنها برخورد کند!
208
در همایش ها معمولا"مسوؤلان از آسانسور یا پله هاى ویژه استفاده مى کنند تا با خبرنگاران یا مردم تماس نداشته باشند. در یکى از اولین همایش هایى که دکتر بعد از ریاست جمهورى حضورداشت، بعد از همایش منشى ها، دکتر را به سمت پله هاى ویژه راهنمایى کردند. اما دکتر نپذیرفت و با ناراحتى گفت: یعنى چه؟ چرا فرار کنیم! و از همان راهى رفت که همه ى شرکت کننده ها مى رفتند.
209
در فهرست همراهان رئیس جمهور در اولین سفرخارجى همه نوع مسئولیتى دیده می شد. 6-5 نفرمحافظ در پست هاى مختلف،خدمت کار،جامه دار،کفش دار. دکتر که فهرست را دید،،در همان اولین سفر خارج از کشورش این فهرست عریض وطویل را به هم زد. فقط آنهایى همراه دکتر به سفر باید مى رفتند که حضورشان ضرورت داشته باشد. کل همراهان دکتر در سفرش به نیویورک و سازمان ملل 26 نفر بود. در سفرهاى بعدى هم به خواست دکتر مسئول تشریفات این تعداد را کمتر کرده که بیشتر نکرده.
210
همراه دکتر رفته بودیم قم. وقتى براى زیارت حرم حضرت معصومه(س) رفتیم، دکتر دید حرم خلوت است. پرسید:مردم کجا هستند. بچه هاى تشریفات ومحافظان گفتند: یا داخل حرم هستند یا بیرون! برگشت به محافظان و بچه هاى تشریفات گفت:درها را بستید. قرق کردید.کى به شما چنین اجازه اى داده؟! بچه ها شروع کردند به توجیه. هرکدام گناه را گردن دیگرى مى انداخت. دکتر گفت به زیارت نمى رود. همان جا مى ماند تا در ها را بازکنند. در ها که باز شد، مردمى که پشت درها مانده بودند، ریختند داخل صحن. دکتر آن روز در سخنرانى عمومیش مسئولین اجراییش را به خاطر این کارشان توبیخ کرد.
211
روز اهداء خون، على رغم اصرار دکتر به اهداء خونش، پزشکان به خاطر فشار کارى زیادِ ایشان، دکتر را از این امر منع کرده بودند. اما مسئول مربوطه اصرار داشت که مثل هر سال، دکتر در مراسم اهداء خون که از طرف تلویزیون تصویر بردارى هم مى شد، شرکت کند. وقتى کارمندان دفتر به او توصیه ى پزشکان را یادآورى کردند، پیشنهاد کرد دکتر برای تشویق و ترغیب مردم به اهداء خون فقط جلوى دوربین هاى تلویزیونى حاضر شده و به حالت نمادین و نمایشى از ایشان خون گرفته شود. کارمندان دفتر که اخلاق دکتر را مى دانستند، به او گفتند خودش با دکتر صحبت کند. او هم پذیرفت و همان حرفهایى که به ما گفته بود، براى دکتر هم تکرار کرد. هنوز حرفهایش تمام نشده بود که دکتر با عصبانیت گفت: شما مى دانید از من چه مى خواهید؟من براى مردم نقش بازى کنم؟! جلوى دوربین براى مردم تظاهر به خون دادن کنم؟!
212
روزاول تبلیغات انتخاباتى دوره ى نهم ریاست جمهورى در سالن هفتم تیر قرار بود دکتر سخنرانى کند. روى سِن صندلى خیلى شیکى گذاشته بودند. تا دکتر آمد داخل، او را به سمت سن راهنمایى کردیم. گفت: ما آمده ایم این ها را به هم بزنیم. رفت نشست پایین. روى سن یک صندلى معمولى گذاشتند.روى آن نشست و سخنرانى کرد.
213
دکتر به دعوت دانشجوهاى دانشگاه امام صادق(ع) براى افطارى به آنجا دعوت شده بود. با دکتر قبلش رفتیم تا ایشان سرى به خوابگاه دانشجویان بزند. برگشتنى یک دفعه باران شدیدى گرفت. با این که مى دانستم دکتر سوار اتومبیل نمى شود، به بچه ها گفتم سریع اتومبیل را آوردند. گفت پس بقیه چى؟! سوار نشد. وارد مسجد که شدیم،دکتر همانجا دم در نشست. گفتیم این طورى دانشجوها شما را نمى بینند. گفت آن بالا هم که برایش میز و صندلى گذاشته ایم نمى نشیند. بچه ها میز و صندلى را بردند گوشه اى از وسط هاى مسجد. به دکتر جایگاه را نشان دادیم. خیلى سریع، طورى که نظم مجلس به هم نخورد، خودش را آن جا رساند.
214
مى خواستیم براى انتخابات،براى دکتر فیلم تبلیغاتى بسازیم. همراه دکتر رفتیم دانشگاه علم و صنعت. در حین فیلم بردارى یکى از بچه ها گفت:ان شاءا... یک ماه دیگر سعدآباد مى بینیمتون دکتر! دکتر با ناراحتى گفت: سعد آباد باید تحویل میراث فرهنگى شود. اگر خدا اراده کرد و خواست، پاستور.
215
در زمان شهردارى، یکى از مسئولین فرهنگى شهردارى بدون هماهنگى با شهردار براى روز معلم برنامه اى ترتیب داده بود با حضورمهمانان خارجى. پر از اسراف و ریخت و پاش. بعضى از مقامات مملکتى مهم آمده بودند. دکتر موقع رفتن به آن مسئول گفت خودم که چیزى نخوردم. پول شام محافظ هایم را از جیبم مى دهم. همه ى این خرج ها را بایداز جیبت بدهى. شهردارى ریالى بابت این ریخت و پاش ها هزینه نمى کند.
216
مسئول تشریفات دکتر براى یکى از بستگانش تعریف مى کرد:در سفر حج، بعد از دعاى عرفه، به دکتر گفتم یک خواهش از شما دارم. براى من تفکیک سندهاى مالى سفرهاى خارجى و داخلى سخت است. شما یک اختیارى به من بدهید.تا هر جا تشخیص خودم بود با شناختى که از خصوصیات اخلاقى و نوع خرج کردن شماست، تنظیم کنم، شما هم تأیید کنید! دکتر جواب داد: یعنى چه که شما مرا مى شناسى.خصوصیات مرا مى دانى.یعنى مى دانى من چه قدر خرج مى کنم. بریز و بپاشم جه جورى است؟! چنین درخواستى از من نداشته باش!
217
در شروع سفرهاى استانى،دکتر مى خواست با هواپیماى عمومى سفرکند. چند بارهم همین کار را کرد.و با مردم عادى رفت. در سفرهاى خارجى هم همین طور بود. اما به خاطر این که تیم حفاظتى سخت گیرىزیادى مى کردند، براى رعایت حال مردم مجبور شد با پروازهاى اختصاصى این سفرها را برود.
218
زمانى که دکتر شهردار بود، یک بار سرِ ناهار یکى از بچه ها از دکتر پرسید چرا از خانه غذا مى آورد و اگر غذاىِ شهردارى شبهه دار است ما هم مصرف نکنیم! دکتر جواب سر بالا دادکه نه شما بخورید. آن روز غذاىِ شهردارى قیمه بود. یک دفعه سه تا مهمان دیگر به جمعمان اضافه شدند و نشستند سر سفره. خدمت کار رفت و این بار کوفته آورد. دکتر تا غذا را دید صدایش بلند شد که: چرا دو جور غذا؟! خدمت کار آمد دم گوش من وگفت قیمه تمام شده بود. رفتم از ساختمان دیگر غذا بیاورم. غذاى آنها هم کوفته بود. قضیه را به دکتر گفتم. سکوت کرد و دیگر چیزى نگفت.
219
به محض این که در ساختمان شهردارى مستقر شد، اتاقش را تحویل گرفت و فضاى آنجا را دید، حتى یک دقیقه هم صبر نکرد. از اتاق آمد بیرون و رفت در اتاق مدیرکل نشست. اتاق مدیر کل شد اتاق شهردار، اتاق 160 مترى شهردار با آن همه دکوراسیون شیک و گرانقیمت هم شد موزه ى عبرت.
220
یکى از مسوؤلین کشورى آمده بود شهردارى. آقاى دکتر، اتاق کذایى و بریز و بپاش هاى آنرا نشانش داد. جواب آن مسوؤل مملکتى به آقاى شهردار این بود که این تجملات براى نظام ما شأن مى آورد! دکتر مدت ها بعد، در یکى از سخنرانى هایش به آن دیدار اشاره کرد: اگر ریخت و پاش و تجمل پرستى براى نظام ما شأن مى آورد، سلطنت هم همین کار را کرد. انقلاب ما براى این بود که ارزش ها حاکم شود. این ارزش و شأن نیست که مسوؤلین در کاخ هاى مجلل بنشینند و براى فقرا و نیازمندان تصمیم بگیرند.
221
در سفرهاى استانى گاهى برنامه ها آن قدر فشرده بود که به خواست رییس جمهور غذا را داخل ظرف هاى یک بار مصرف مى ریختیم و داخل هلى کوپتر در حال رفتن از شهرى به شهر دیگر به رئیس جمهور و همراهان مى دادیم تا در زمان صرفه جویى کنیم.
222
اگر بخواهیم 24 ساعت دکتر را تجزیه و تحلیل کنیم، ایشان مدام در حال فعالیت است. از شرکت در جلسات مختلف گرفته تا مطالعه ى پایان نامه ى دانشجویانش یا گزارشات مختلف از موضوعات مختلف ادارى تا تحلیل بین المللى یا اقتصادى. با این حال هر تألیف تازه اى که در این خصوص در بازار نشر مى آید، یک نسخه اش را هم دکتر براى مطالعه روى میز کارش دارد.
223
در اوایل ریاست جمهورى دکتر، براى برنامه هاى کاهش آسیب و درمان معتادین به خواست ایشان، قرار بر این شد که وزارت خانه هاى بهداشت، رفاه و ستاد مبارزه با مواد مخدر طرحى را آماده کنند. وزرا و رئیس ستاد براى ارائه ى طرحشان خدمت رئیس جمهور رسیدند. آنها توضیح مى دادند و دکتر با دقت گوش مى کرد. در نهایت دکتر چند سؤال اساسى که در حیطه ى این طرح و تخصصى بود مطرح کرد که هیچ کدام قادر به پاسخ گویى نشدند. بعد دکتر از آنها خواست روى مواردى که مطرح کرده هم کار بکنند، بعد که طرح پخته شد، آن را براى بررسى دوباره نزد او ببرند. براى این منظور بیش از دو-سه هزار ساعت کار کارشناسى شد. وقتى طرح را پیش دکتر بردند، ایشان نزدیک به چهار-پنج ساعت وقت گذاشتند. مطالعه کردند و بعد نظر تکمیلى را دادند. طرح، تازه آماده ى ارائه در ستاد مبارزه بامواد مخدر شده بود!
224
مهندس فتاح، وزیر نیرو تعریف مى کرد: دکتر به عنوان یک فرد اجرایى-عملیاتى کاملا"براوضاع اداره ى کشور مسلط است. ما وزرا حتى اگر بخواهیم،نمى توانیم اطلاعات غلط به ایشان بدهیم.چون دکتر خودش همیشه اطلاعت درست را از طریق بازرسینش در نقاط مختلف کشور دارد ما؛وزرا همیشه مراقبیم تا در بحث و ارائه ى گزارش به دکتر اشتباه نکنیم. اوایل سال 1388 من در مشهد بودم که دکتر تماس گرفت و از بارندگى هاى اول سال پرسید. از میزان خسارات و تلفات هم اطلاع دقیق داشت.مى خواست بداند وضعیت ذخیره ى آبى سده چه قدر شده؟ هر کدام از سدها را که مى گفتم دکتر محل سد و میزان ذخیره ى قبلى آن را مى دانست. تا من میزان آب اضافه شده به آن سد را مى گفتم،سریع مى گفت:این سد ذخیره ى قبلیش...بوده.با این میزان آب اضافه شده، ذخیره اش...شده! مثلا"تا من مى گفتم سد میناب 70 میلیون متر مکعب شده،دکتر سریع مى گفت: حجم قبلى آن 20 ملیون متر مکعب بود. یعنى خدارا شکر 50 میلیون متر مکعب به ذخیره ى آب آنجا اضافه شده.
225
قرار بود دکتر براى معاونین وزارتخانه ها در محل مجلس قدیم درباره ى اصلاح بودجه ى کشور صحبت کند. نزدیک به سیصد معاون وزیر در صحن مجلس حضور داشتند. دکتر وقتى شروع به صحبت کرد،اغلب مى دانست کدام معاون وزیر کجا نشسته. بیشترسیصد معاون را به اسم مى شناخت و مى دانست هر کدام در وزارت خانه هایشان چه معاونتى را عهده دار هستند.چون در بین صحبت هایش خیلى هارا به نام صدا مى کرد وراجع به حوزه ى فعالیتیشان عدد وآمار مى گفت وآنها هم تأئید مى کردند.
226
دکتر تقریبا"براى هرموضوعى که مطرح مى شود و از ایشان نظرخواهى مى کنند، نظر تخصصى مى دهد و حرفى براى گفتن دارد. ازبرنامه هاى تخصصى وزارتخانه هاى مختلف گرفته تا ارائه ى ابتکاراتى که در سفرهاى استانى اهالى با دکتر مطرح مى کنند. در سفر دکتر به استان خراسان جنوبى،یکى از اهالى ابتکار خود را که در مورد آبیارى زمین هاى کم آب بود به دکتر عرضه کرد. بنده ى خدا سعى کرد با زبانى ساده در مورد طرحش توضیح بدهد، دکتر در مورد آن به طور تخصصى صحبت کرد و از سابقه ى تاریخى چنین ابتکاراتى در گذشته گفت. و گفت در کدام مناطق کشور هم از ابتکار این آقا مى شود استفاده کرد. مبتکر که با شگفت زدگى، متوجه احاطه ى علمى دکتر به طرحش شد، با اشتیاق در مورد کارهاى دیگرى که در همین مورد انجام داده ولى رو نکرده بود، با دکتر صحبت کرد.
227
در جلسه هیئت دولت در یکى از سفر هاى استانى صحبت در مورد ساخت و ساز مسکن در مرکز استان بود. دکتر خطاب به مسئولین استان گفت: ضریب مقاومت زمین در این منطقه مگر... درصد نیست. مسئولین استان با تعجب حرف دکتر را تائید کردند. دکتر به مسئولین استان که مدعى بودند نمى شود خانه هاى چند طبقه ساخت، بعد از بیان یک سرى اصطلاحات خاص مهندسى عمران گفت، بارعایت نکات تخصصى که به آن اشاره کرده، در این منطقه،امکان ساخت و ساز هاى چند طبقه وجود دارد.
228
دریکى دیگر از سفرهاى استانى،در هیئت دولت گفتند سرمازدگى باعث خشک شدن گیاهان این منطقه شده.دکتر پرسید مسئول هواشناسى استان کیست؟ مسئول هواشناسى بلند شد ایستاد. دکتر از او پرسید: عمق نفوذ سرما چه قدر بوده! مسئول به جاى جواب دکتر گفت که
25 روز طول سرماى استان بوده. دکتر دوباره پرسید: عمق نفوذ سرما. یعنى چندسانتى متر تا زیرزمین یخ زده؟ مسئول هواشناسى شروع کرد به زیر و روکردن کاغذهایش. یک نفراز حضارگفت 35 سانتى متر. دکتر بلافاصله خطاب به مسئولین استان گفت:اگر این طوراست،شما درختان زیتون، انجیر و تاک هاى مو را از دست داده اید. آمارى را که مسئولین استان باید ارائه مى دادند دکتر به آن ها گفت!
229
حافظه ی قوی دکتربا اینکه برای بچه های تشریفات دردسر ساز است،گاهی به نفعشان تمام می شود. رئیس جمهور کومور، مسلمان و شیعه است. در ایران درس خوانده و شاگرد آقاى مصباح یزدى بوده. مى خواست بیاید ایران. اما چون هواپیماى مناسبى براى آمدن به ایران در اختیار نداشت، دکتر دستور داد یک هواپیما ى فالکون بفرستند تا او را بیاورد. روز بعد روزنامه ها عکس او را در حالى که از یک هواپیماى دیگر پیاده مى شد، انداختند. دکتر مسئول تشریفات صدا کرد عکس را نشانش داد و پرسید مگر هواپیماى فالکون نفرستاده بودید؟ این فالکون نیست! مسئول تشریفات توضیح داد که طبق دستور عمل کرده. بعد دنبال یک توضیح براى عکس روزنامه مى گشت که خود دکتر بعد از کمى مکث گفت: قبل از این که بیاید تهران رفته بود مشهد و با پرواز داخلى آمد تهران. احتمالا" عکاس روزنامه عکس را در حال پیاده شدن از پرواز داخلى گرفته!
230
دکتر الهام،وزیر دادگسترى مى گفت: با این که حقوق رشته ى تخصصى دکتر نیست، اما من ایشان را به عنوان یک حقوقدان قبول دارم. چون در جاهایى که بحث قانونى پیش مى آید، مسأله و اشکالى را مطرح مى کند که نشان از تسلط به موضوع، آمادگى ذهنى و قدرت تحلیلى بالاست. حتى وقتى من مطلبى را ناقص بیان مى کنم،ایشان وجوه دیگر آن مسأله ى حقوقى را هم بیان مى کند.
231
دکتر الهام تعریف مى کرد:یک بار خدمت دکتر رسیدم تا مطالب دسته بندى شده اى را با ایشان مطرح کنم. من هنوز اولین مطلب را برایشان مى خواندم که دکتر از موردى که در مطلب هشتم نوشته بودم، سؤال کرد. در ابتدا متوجه نشدم. به دکتر که نگاه کردم،دیدم از روى دست من تمام مطالب را خودش خوانده.و اصلا"نیازى نبود من یک به یک آنها را براى ایشان بخوانم و توضیح دهم.
232
تأکید دکتر در جلسات هیئت دولت براین است که صحن دولت نباید محل ابتدایى بحث ها باشد. به اعتقاد دکتر هر طرح و برنامه اى که در جلسات هیئت دولت مطرح مى شود، باید از قبل کار کارشناسى روى آن انجام شده و براى جمع بندى و تصویب نهایى در هیئت دولت مطرح شود. گاهى پیش آمده که موضوعى درجلسه ى هیئت دولت مطرح مى شود. هر یک ازاعضاء کابینه،نظرى مى دهند. آن وقت دکتر مى گوید معلوم است که شما هنوزکار کارشناسى روى آن انجام نداده اید.آن را از دور بحث خارج کرده به کمسیون مربوطه برمى گرداند.
233
در سفرهاى استانى،قبل از تشکیل جلسه ى هیئت دولت، تک به تک وزراتخانه ها با حضور معاونت اجرایى رئیس جمهور، وزیر مربوطه، استاندار، مسئولین اداراه ى زیربط استانى و برخى نماینده هاى استان جلسه مى گذارند. روى طرح هاى پیشنهادى کارمى کنند و پیش نویس مصوبات را آماده مى کنند. علاوه بر آن جلسه ى کارگروه هاىتخصصى هم در استان مربوطه تشکیل مى شود که دکتر مقیّد است حتما"در کارگروه تخصصى خودش شرکت کند. در این جلسات علاوه بر مسئولین دولتى،مسئولین استان و نماینده ها، از سایر ذى نفع ها هم دعوت مى شود. مثلا"درکارگروه صنعت، نمایندگان صنعت آن استان و کسانى که در بخش خصوصى فعالیّت دارند هم حضور دارند یا در کارگروه کشاورزى،نماینده ىکشاورزان و تعاونى هاى کشاورزى و یا در کارگروه اشتغال نماینده ى کارآفرین ها هم هستند. حضور آنها کمک مى کند تصمیمات،تصمیمات کارشناسى شده ترى باشد! بعد از طى این مراحل طرح هاى آماده شده تازه در جلسه استانى هیئت دولت مطرح و تصویب مى شود.
234
جلسه راجع به تظیم بودجه ى سال 1388 بود. یکى از کارشناسان در ابتداى جلسه برنامه اى رامطرح کرد براساس قیمت نفت،بشکه هاى 35 دلار و یک طرح هم ارائه کرد با قیمت هر بشکه نفت 40 دلار. جلسه که پیش رفت،همین کارشناس موضوعى را در خصوص بودجه مطرح کرد که با فرض اوّلش نمى خواند. رقمى که در خصوص مسأله ى مورد نظر مطرح شد،آن قدردقیق بود که هیچ کدام از اعضاى جلسه متوجه این موضوع نشدند. چون اعداد و ارقام درشت بود.علاوه بر آن باید در یک لحظه سقف بودجه را در نظر آورده، یک بار با قیمت نفت بشکه اى 35 دلار و یک بار با قیمت نفت بشکه اى 40 دلار محاسبه کرده و در آمد روزانه ى حاصل از هر کدام را در آن واحد ذهنى حساب مى کردند. امّا دکتر که با دقت این ارقم و اعداد و مسائل مطرح شده را دنبال مى کرد، و همه را ذهنى محاسبه مى نمود، به آن کارشناس گفت که ارقامى که ایشان مى گوید، با هیچ کدام از دو طرح ارائه شده در ابتداى جلسه جور در نمى آید. آن کارشناس در ابتدا حرف دکتر را نپذیرفت. ده دقیقه اى کاغذهایش را بالا و پایین کرد. دوباره محاسبه کردتا بالاخره متوجه شد حق با دکتر بوده است و ارقام مطرح شده از طرف او اشتباه بوده است!
235
منشى دکتر که در یکى ازجلسات طرح تحول اقتصادى حضورداشته تعریف مى کرد: مسئولین براى جمع و تفریق و ضرب و تقسیم عددهاى میلیاردى که به توان(ایکس) رسیده بود، از کاغذ و قلم و ماشین حساب استفاده مى کردنداما دکتر زودتر از ماشین حساب، ذهنى حساب مى کرد و عدد را به آن ها مى گفت.
236
قبل از جلسه ى هیئت دولت در بوشهر،دکتر بازدیدی 10 دقیقه اى از پروژه ى احداث بیمارستان در این شهر داشتند. با نگاهى گذرا متوجه شدند آنجا زمین ها را براىمقاوم سازى،شمع کوبى کرده اند. با این کار هزینه ى ساخت و ساز بیمارستان چند برابر شده. دکتر در جلسه ى هیئت دولت از وزیر مسکن علت شمع کوبى ها را سؤال کرد. وزیرمسکن توضیح داد که قرار است ساختمان بیمارستان را چند طبقه بسازند. دکتر با انتقاد از این اقدام وزارت مسکن گفت که چون مقاومت زمین در این منطقه پایین است و در عوض کمبود زمین ندارند، به جاى ساخت و ساز عمودى،چند ساختمان دو طبقه بسازند. به این صورت هم هزینه ى تمام شده پایین مى آید و هم احتمال ریزش ساختمان در مواقع وقوع زلزله و....
237
یکى از ویژگى هاى مدیریتى دکتر سعى ایشان براى همگرایى وزارتخانه ها و معاونت هاى مختلف با هم دیگر است. زمانى که طرحى از سوى یک وزیر در جلسه ى هیئت دولت مطرح مى شود، دکتر سعى مى کند همه ى جوانب این طرح دیده شود، جنبه اى مخفى نماند. و وزارتخانه هاى مختلف در مورد این موضوع حرفى براى گفتن داشته باشند. دکتر در ابتداى جلسه جنبه هاى مختلف طرح را برشمرده واعلام مى کند که هرجنبه اى مربوط به کدام وزارتخانه مى شود. در طول جلسه هم، اگر وزیرى در آن لحظه متوجه نباشد و یا نخواهد به دلایلى در مورد این موضوع حرفى بزند، دکتر خودش به او یاد آورى مى کند که آقا این جنبه از این مسأله مربوط به وزارت صنایع، بازرگانى، محیط زیست و... است. این روش کمک مى کند که در خصوص هر طرح، تصمیم گرفته شده جامع تر باشد. وفضاى تعاملى وزارتخانه ها هم با هم دیگر بیشتر شود.
238
توجیه و دلیل تراشى یکى از بهانه هاى مدیران براى از زیر کار در رفتن است. اوایل ریاست جمهورى دکتر، پیش مى آمدکه مسئول اداره و سازمانى با ارائه ى گزارش به دکتر مى خواست تعلل وکم کارى کارمندان وزیر مجموعه اش را توجیه کرده و بدون دلیل از آنها دفاع مى کرد، آن وقت دکتر با عصبانیت و ناراحتى با این مسئول برخورد مى کرد. به خصوص که این وظیفه از قبل به این سازمان تفهیم شده و امکانات کافى هم دراختیارش گذاشته شده بود. این رفتار دکتر سبب شده تا مدیران دستگاههاى دولتى همواره خود را موظف به پاسخگویى دانسته و کم کارى نکنند.
239
یکى از مواقعى که دکتر با مدیران برخورد مى کند، زمانى است که اجراى طرحى به خاطر لج و لجبازى مسئولین و دستگاهها با همدیگر به تعویق و تأخیر افتاده. آن هم زمانى که کار کارشناسىِ دقیق روى آن انجام شده، در دولت تصویب شده و بودجه هم به طرح مورد نظر اختصاص داده شده است! یکى دیگر از مسائلى که براى دکتر قابل قبول نیست،دلیل تراشى زیر دستانش است. به خصوص اگر فردى اشتباه کند و به جاى پذیرش اشتباهش مدام براى اشتباهاتش دلیل تراشى کند. کسانى که بدون صداقت با ایشان کار مى کنند، مدت عمر کاریشان کوتاه خواهد بود.
240
براى بازدید از یکى از پروژه ها یى که چند ماه بود کارش شروع شده بود رفته بود. دید درصد بالایى از کار انجام نشده مانده. همانجا با شهردار منطقه تماس گرفت.گفت:همین حالا مى آیى اینجا، سر پروژه. کارگرهاى شهردارى را مى آورى. خودت هم مى ایستى بالاى سر کار. تا تمام نشده به شهردارى برنمى گردى.
241
دکتر به هیچ وجه اهل تعارفات و بده بستان هاى سیاسى نیست. با کسى هم رودربایستى ندارد. حتى با وزرایى که خودش آنها را تعیین و به مجلس معرفى کرده است. بعضى از وزیران دولت نهم،على رغم تعهدى که در ابتداى پذیرش مسئولیت داده و میثاق نامه اى که امضاء کرده بودند، در انجام وظایفشان تعلل مى کردند. دکتر در ابتداى امر با این وزیران جلسه ى خصوصى مى گذاشت. از آنها توضیح مى خواهدو وظایفشان را به آنها یاد آور مى شد. یک زمانى را هم با همدیگر مشخص مى کردند که وزیر مربوطه در طول این مدت تا زمان تعیین شده به تعهداتش عمل کند. امّا وقتى مدت تعیین شده به اتمام مى رسید و باز تغییرى در عملکرد وزیر دیده نمى شد، دکتر باز با او جلسه ى خصوصى گذاشته، توضیح خواسته و وظایفش را یاد آورى مى کرد و باز زمان مشخصى براى اصلاح عملکرد وزیر تعیین مى شد. این فرصت دادن ها تا شش ماه طول مى کشید. امّا وقتى دکتر به این اطمینان مى رسیدکه وزیر مربوطه قادر به اداره ى صحیح وزارتخانه ى مربوطه نیست، و حجت برایش تمام مى شد، به ناچار عذر او را مى خواست.
242
یکى از اقدامات دکتر در اولین سال ریاست جمهورى حذف برنامه ى تغییر ساعت بود. دکتر این تصمیم را با کارشناسى هاومطالعات متعددى که انجام شد،اِعمال کرد. امّا دوسال بعد در سال 1386 نمایندگان آن را به صورت یک قانون درآورده و تصویب کردند که ساعت در اوّل فروردین یک ساعت به جلو و اوّل مهرماه هر سال یک ساعت به عقب کشیده شود. اطرافیان دکتر به او گفتند این قانون را به ادارات دولتى ابلاغ نکند و عملا"آن را بلا اجرا بگذارد. امّا دکتر نپذیرفت. چون معتقد بود حالا که به صورت یک قانون تصویب شده و شوراى نگهبان هم آن را تأیید کرده، ما موظف به اجراى آن هستیم ولو این که بدانیم کار نمایندگان صحیح نبوده. تا زمانى هم که خود مجلس آن را تغییر نداده ما حق نداریم تغییرش بدهیم.
243
دکتر نسبت به تمام قوانینى که با آنها سر و کار دارد، مطالعات جامع و گسترده اى دارد. به این ترتیب به آن احاطه ى کامل پیدا مى کند. وقتى با متخصصان بحث مى کند، مثل یک کارشناس خبره ى به جنبه هاى مختلف موضوع مورد بحث اشاره مى کنند. مثلا"در خصوص هدفمند کردن یارانه ها،مبانى حقوقى آن را در قوانین مختلف؛ چه در قانون توسعه ى چهارم،چه در قانون تشکیل وزارت رفاه، قانون ساختار رفاه و تأمین اجتماعى،چه قانون حمل و نقل که مصوبه ى مجلس هفتم بود، همه ى این مبانى را اِحصا کرده بود و وقتى در مورد هدفمند کردن یارانه ها بحث کارشناسى مى شد، دکتر ظرفیت قانونى آن را گوشزد مى کرد
244
سازمان مدیریت و برنامه ریزى،یکى از معاونت هاى ریاست جمهورى وزیر نظر قوه ى مجریه بود. امّا در عمل مدیریت حقیقى کشور در بخش اجرا محسوب مى شد.،حتى شکل دهنده ى خط مشى مجالس قانون گذارى بوده و حکومت دست کارشناسان این سازمان بود. هر برنامه اى که در دولت تصویب مى شد، باید به تأیید کارشناسان این سازمان مى رسید. وزرا باید، نزد کارشناس مربوطه مى رفتند. از او خواهش مى کردند که براى پروژه هایشان بودجه تخصیص دهند یا در برنامه ریزى هاى سال آینده لحاظ کنند. وزراى دولت با این که اختیاراتشان را از رئیس جمهور و با رأى نمایندگان مجلس گرفته بودند، از خود اختیاراتى نداشتند. حتى دستور صریح رئیس جمهور هم بدون تأیید این سازمان فاقد اعتبار مالى و اجرایى لازم بود.
245
چند سال پیش قرار بود در کرمان موزه ى جنگ ساخته شود. فرمانده سپاه کرمان نامه اى به رئیس جمهور وقت نوشت و از ایشان در خواست تخصیص بودجه براى راه اندازى موزه را کرد. ایشان هم اعتبار قابل توجهى به این امر اختصاص داد. اما فرمانده سپاه کرمان هر چه دوندگى کرد تا دستور رئیس جمهور اجرا شود، سازمان برنامه ریزى آن را تصویب نکرد!
246
وقتى استاندار اردبیل بود،نامه اى نوشت به رئیس جمهور وقت، آقاى هاشمى و یک سرى ایرادو اِشکال هاى سازمان مدیرّیت را براى ایشان به صورت مکتوب شرح داد. در ملاقات حضورى هم که با آقاى هاشمى داشت، این موارد را مطرح کرده بود. آقاى هاشمى که از قدرت سازمان بااطلاع بود، به دکتر گفته بود:گزارشت را در مورد این سازمان بدون عنوان نویسنده ى گزارش بنویس. اگر بفهمند کار تو بوده، اذیتت مى کنند. این را هم گفته بود که فعلا" اصلاح این سازمان به مصلحت نظام نیست. آقاى هاشمى حرف هاى دکتر را رد نکرده بود. امّا گفته بود فعلا"کارى در جهت بهبود این سازمان نمى شود انجام داد. چندین سال بعد وقتى که دکتر خودش به ریاست جمهورى رسید،یکى از کارهاى زیر بناییش را اصلاح ساختار مدیریت کشور قرار داد.
247
یکی از دغدغه های دکتر حتی تا قبل از ریاست جمهوری،هدفمند کردن یارانه ها بود. سال 1386بررسی کرده بود که براساس قیمت نفت در آن سال،یارانه اى که دولت،براى مصرف بنزین،گاز وگازوئیل با احتساب قیمت تمام شده و یارانه به آن مى داد، 100 هزار میلیارد تومان مى شد. در حالى که بودجه عمرانى کشور در همان سال 27 هزار میلیارد تومان بود. یعنى بیش از سه برابر بودجه ى عمرانى کشور درایران انرژى مصرف مى شد.که در دراز مدت ضربه ى سنگینى به اقتصاد کشور وارد مى آورد. این اتلاف درآمد ملى، همین طور هدفمند کردن یارانه هاو... از مسائلى بودکه از ابتدا مورد توجه دکتر گرفته بود. طرح تحول واصلاح ساختار اقتصادى کشور به ابتکار دکتر با هدف هدفمند کردن یارانه ها،اصلاح ساختار بانک ها،مالیات گمرک، حفظ ارزش پول ملى وبالا بردن سطح کارایى مطرح شد. درابتدا موضوع به صورت یک دستور در جلسه ى راهبردى ریاست جمهورى که به صورت مستمر با حضور خبرگان اقتصادى،وزیر دارایى و خود رئیس جمهور برگزار مى شد، از طرف دکتر مطرح شد. دکتر،گروهى توانمند، خبره و قوى از کارشناسان را براى بررسى تمام جوانب کار و نهایى کردن طرح مأمور انجام این کار کرد. با اعلام رسمى آن به مردم در سخنرانى 22 بهمن سال 1386 عملیات اجراى طرح شروع شد..طرح طورى بود که راه را براى تمام کسانى که صاحب نظر بودند،باز گذاشته بود. وشاید تا به حال در کشور طرحى با این وسعت و عمق کارشناسى انجام نشده بود. دکتر جلساتى با اقتصاددانان،صنعت گران،تولید کنندگان،منتقدان،کارشناسان سازمان هاى مختلف، نمایندگان مجلس و... برگزار کرد.آنها را توجیه کرد و نظراتشان را شنید. زمینه ى کار هم فراهم شد؛ آمارگیرى از خانوارها در کل کشور و دهک ها و سیستم اجرا هم مشخص شد و کافى است مصوبه از مجلس در بیایدکه کار راه بیافتد!
248
دکتر اگر به نکته اى برسد که آنرا صحیح تشخیص دهد تنها مسأله اى را که مد نظر قرار نمى دهد، مصلحت و آبروى شخصى خودش است. بعضى از دوستان و افراد خیرخواه به دکتر گفتند طرح تحول اقتصادى مصادف با دوران انتخابات است. این طرح در شروع کار یک افزایش قیمت را به دنبال خواهد داشت. و ممکن است در انتخابات مؤثر بیافتد. مصلحت نیست. دکتر هم جواب مى داد: چه مصلحتى بالاتر از رشد و پیشرفت کشور. اگر قرار است کسى در این قضیه فدا شود، من حاضرم براى منافع کشور آن یک نفر باشم. مى ارزد یک دولت فداى اجراى این طرح شود. اگر یک روز هم به پایان دولت مانده باشد و لازم باشد این طرح به مرحله ى اجرا در بیاید،ما باید آن را اجرا کنیم.
249
یکى دیگر از اتفاقات بزرگ و ارزشمندى که دکتر مجرى آن بوده، تشکیل معاونت علمى و فناورى در نهاد ریاست جمهورى و بودجه اى که در اختیار این معاونت قرار داده و همچنین دو برابر کردن بودجه ى پژوهش است. با این اقدام، بنیاد نخبگان با معاونت علمى و فن آورى ارتباط تنگاتنگ پیدا کرده و آثار مثبت آن ثبت اختراعات در یک سال،معادل سى سال گذشته بوده است.
250
در جمهورى اسلامى، رئیس جمهور در ابتداى مسئولیتش، باید فهرست تمام اموال و داراییهایش رابه رئیس قوه ی قضائیه اعلام کند. دکتر احمدى نژاد هم از این قاعده مستثنى نبود؛ خانه اى قدیمى در بن بست میدان هفتاد و دوم نارمک تهران، اتومبیل پژو 504 مدل 197۹ نکته ى جالب این بود که در ابتداى پذیرفتن مسئولیت شهردارى تهران هم دارایى هاى او همین اندازه بود. جالب تر این که هنوز هم بعد از گذشت چهار سال فهرست اموال و دارایى هاى دکتر همان است:خانه اى قدیمى در بن بست 72 میدان نارمک...
گرفتن عکس یادگارى با رئیس جمهور ایران؛دکتر احمدى نژاد حتى براى رهبران مسلمان حاضر در مناسک حج هم مهم بود. مادر رئیس جمهور یکى از کشورها مى گفت باورش نمى شود با احمدى نژاد عکس انداخته!
132
در فرودگاه بولیوى تعدادى از کارکنان آنجا با اصرار از محافظان وبچه هاى تشریفات خواستند، دکتر را از نزدیک ببینند و با ایشان عکس بگیرند. به همراه آنها، چند ایرانى مقیم بولیوى هم بودند. به دکتر گفتند از چندى قبل،رسانه هاى غربى تبلیغات وسیعى علیه شما و جمهورى اسلامى راه انداخته بودند.اما با استقبال و ابراز ارادتى که مردم این کشور از شما کردند تمام نقشه هاى آنها معلوم است که نقش برآب شده! دکتر هم به شوخى خطاب به آنها وهمراهان گفت:اینها از یک شبکه غافلند. آن هم شبکه ى خدا (تى وى)است!
133
براى شرکت در اجلاس اتحادیه ى آفریقا، به عنوان مهمان به دعوت رئیس جمهور این کشور به آنجا رفتیم. بعد از ده ساعت سفر، بالاخره هواپیما در فرودگاه بانجول؛پایتخت این کشور به زمین نشست. رئیس جمهور گامبیا با وجودى که میزبان ده هاکشور دیگر هم بود،خود شخصا"به استقبالمان آمد. اتومبیل هاى اختصاصى خودش را دراختیار هیئت ما قرار داد. تا مقرى هم که براى هیئت ایرانى در نظر گرفته بودند ما را همراهى کرد. هر چه دکتر مى گفت شما مهمانهاى دیگرى هم دارید، مى گفت: نه! حساب شما جداست. براى استقبال از سایر رؤساى جمهور هم وزراى کابینه اش را فرستاد. آن شب شام را در مقر ما با دکتر صرف کرد و تا پاسى از شب هم در نزد دکتر بود.
134
روز دوم اجلاس اتحادیّه ى افریقا، با یکى - دو نفر از بچه ها تصمیم گرفتیم بازدیدى از شهر بانجول داشته باشیم. شهر، فوق العاده فقیر و عقب مانده بود. در گوشه اى از خیابان ها مردى بساط دست فروشى پهن کرده بود و صنایع دستى آنجا را مى فروخت. راننده، ما را کنار بساط آن مرد برد. چون گامبیا مستعمره ى انگلیس بوده،زبان دوم مردم آنجا انگلیسى است. فروشنده موقع خرید به انگلیسى از ما پرسید از کجا آمده ایم؟ گفتیم:ایران. گفت: ایران! احمدى نژاد؟! بعد گفت از علاقه مندان دکتر است. یک تعداد از کالاهایش را هم در کنار خرید ما گذاشت و گفت آنها را بدهیم به آقاى احمدى نژاد ! مانده بودیم چطور هدایایش را به او برگردانیم و به این بنده ى خدا بگوییم دکتر از کسى هدیه قبول نمى کند! *** راننده،عکس بزرگى را نشانمان داد.عکس یکى از رؤساى جمهورى یکى از کشورهاى افریقایى بود که ادعاى رهبرى افریقا را داشت. بعد به انگلیسى گفت هزینه ى زیادى خرج تهیه و نصب این عکس شده ! اما به این عکس نگاه نکنید. به پول خرج کردن نیست. اینجا همه طرفدار احمدى نژاد هستند!
135
در سفر دکتر به اندونزى مردم براى دیدن دکتر آن قدر هجوم آورده بودند که دکتر از این همه شوق و اشتیاق مردم گریه کرد! وقتى براى شرکت در نماز جمعه رفتیم،دکتر طبق معمول حاضر نشد از در تشریفات برود. امّا مسئول امنیت آنجا آن قدر اصرار کرد تا بالاخره دکتر متقاعد شد. با این حال مردم "اللهُ اکبر"گویان دور دکتر را گرفتند. مدام دست مى کشیدند روى سر وصورت و لباس دکتر و بعد دست مى کشیدند روى سر وصورت خودشان! مأموران، دکتر را به زور از بین مردم کشیدند بیرون. *** در طول مسیر هم تا محل اقامت هیئت ایرانى،جوانهایى که پیراهن هایى که تصویر دکتر احمدى نژاد رویش بود پوشیده بودند، دنبال اتومبیل مى دویدند و شعار مى دادند. دکتر هم از پشت شیشه ى اتومبیل به ابراز احساسات آنها پاسخ مى داد.
136
جوانان اندونزیایى براى استقبال از دکتر در سفرى که ایشان به این کشور داشت به صورت خود جوش پارچه نوشته هایى درست کرده بودندکه هر حرف از یک جمله دست یکى از آنها بود. وقتى با هم پارچه ها را بالا مى گرفتند، یک جمله مى شد. یک بار با این پارچه نوشته ها نوشتند"ایران در قلب ماست." وبار دوم "انرژى هسته اى حق مسلم ایران است. "
137
بعضى ها تلقیشان از بحث هسته اى، خود موضوع هسته اى است. این که ایران تولید انرژى بکند. خودکفا شود و وابستگى در این موضوع نداشته باشد. امّا دولت هایى که مى خواهند جلوى هسته اى شدن ایران را بگیرند، تنها هدفشان دخالت در تصمیم گیرى ها ى کشورمان است. و تحمیل اراده ى خودشان بر اراده ى ملت ایران. بحث هسته اى،تجلى اراده ى ملت ایران بود و در واقع جنگ اراده ها بود. اراده ى ملت ایران برهسته اى شدن بود و دکتر هم مى خواست اراده ى ملت ایران حاکم شود. امّا دولت هاى بزرگ مى خواستند این اراده را بشکنند.که اگر موفق مى شدند،پیروز این میدان بودند.
138
از وقتى در ر سانه هاى داخلى اعلام شد جشن هسته اى با حضور مقامات جمهورى اسلامى در نطنز برگزار خواهد شد، آمریکا و غربى ها تهدید کردند در مراسم جشن هسته اى نیروگاه نطنز را بمباران خواهند کرد. مسئولین وقت بحث هسته اى کلى به دکتر اصرار کردند که جشن را در نطنز برگزار نکنند. اما حرف دکتر این بود که حالا که اعلام رسمى شده برگزار نشدن جشن درنطنز یعنى ترس ما از تهدید دشمنان. براى همین، هر طور شده باید طبق برنامه درنیروگاه نطنزمراسم برگزار شود. مراسم با اصرار و پافشارى دکتر بدون کوچک ترین مشکلى برگزار شد و آب هم از آب تکان نخورد.
139
در بحث هسته اى بعد از ماهها مقاومت و تحمل فشارهاى داخلى، خارجى و انواع تحریم ها علیه ایران، دکتر در سفر استانى بود که خبر دادند تحت فشار غربى ها در مذاکرات، موضوع تعلیق یک هفته اى غنى سازى اورانیوم مطرح شده است. کارى که دکتر در آن شرایط انجام داد این بود که در سخنرانیش در جمع مردم آن شهرستان در همان ساعاتى که مذاکره در اروپا در حال انجام بود، اعلام کرد که:مردم!غربى ها از ما مى خواهند که براى حفظ آبروى آنها هم که شده نه یک ماه،نه یک هفته،براى یک روز غنى سازى را تعلیق کنیم. ما مى گوییم این ملت براى لحظه اى زیر بار ظلم نخواهد رفت. پاسخ دکتر و فریاد حمایت مردم از ایشان، باعث به هم خوردن روند مذاکراتى شد که با غربى ها در حال انجام بود.
140
تنها پشتیبانى که دکتر در قضیه ى هسته اى داشت، مقام معظم رهبرى بود. خیلى ازمسئولین نظام مى گفتند خط قرمز ما قطع نامه است.ما باید تا جایى پیش برویم که قطعنامه صادر نکنند. اگر خواستند قطعنامه صادر کنند، ما باید کوتاه بیاییم. در غیر اینصورت ممکن است هر اتفاقى بیافتد. قطعنامه که صادر شود، کن فیکون مى شود. دکتر مى گفت خط قرمز ما عزّت ملت ماست. قطعنامه ى اول-دوم –سوم را هم صادر کردند. خیلى از سران کشورها که براى دیدار با مقامات ایران مى آمدند، مى گفتند خبر دارند که در روز...ساعت... از پایگاههاى نظامیشان در منطقه به ایران حمله خواهند کرد. حتى متخصصان مى گفتند آرایش نظامى نیروهایشان هم نشان از حمله ى قریب الوقوع به ایران را دارد. مرکز استراتژیک روسیه هم حمله ى نظامى به ایران را خبر مى داد. اما دکتر با توکل برخدا و اعتقاد به این که خدا از همه ى اینها بالاتر است و اینها توان و قدرت مقابله با خدا را ندارند، با پشتیبانى مقام معظم رهبرى و حمایت مردم ایستاد و با یارى خدا پیروز این میدان شد. خداوند دلهاى مردم ایران را در موضوع هسته اى، با هم همراه کرده بود و در تمام شهرهاى ایران که دکتر براى سخنرانى رفت فریاد همه" انرژى هسته اى حق مسلم ماست "بود.
141
در سفر استانى به زنجان، براى نماز ظهر هلى کوپتر نزدیک مزرعه اى فرود آمد. یک نفر روستایى با موتور از آن جا رد مى شد. هلى کوپتر را که دید مسیرش را کج کرد و آمد سمت ما. دکتر مشغول نماز بود. ما هم نمازمان را خواندیم. نماز که تمام شد، دیدیم جمعیتى از روستائیان از سمت راست و چپ هلى کوپتر به سمتمان آمدند. طورى که دیگر مزرعه دیده نمى شد. شروع کردند به شعاردادن:انرژى هسته اى حق مسلم ماست.
142
در سفر استانى به لرستان، بعد از سخنرانى و دیدار دکتر با مردم الیگودرز، با هلى کوپتر به ازنا مى رفتیم. ظهر که شد، دکتر گفت براى نماز خلبان هلى کوپتررا هر جا توانست، فرود بیاورد. رودخانه ى بزرگى در مسیر بود که آب قسمتى از آن پایین رفته و خشکى جزیره مانندى وسط آن پیدا شده بود. خلبان هلى کوپتر را همان جا فرود آورد. هنوز نمازمان تمام نشده بود که شنیدیم یک عده اى در 30 مترى ما فریاد مى زنند"انرژى هسته اى حق مسلم ماست." نماز که تمام شد، دیدیم عده اى از بچه هاى9- 8ساله هستندکه با دیدن هلى کوپتر به سمت ما آمده بودند. چند لحظه بعد روستائیان هم با شنیدن صداى هلى کوپتر آمدند ببینند چه خبر است. یکى از روستائیان در حالى که گوسفندى را زیر بغلش زده بود، خود را به آب زد. بنده ى خدا تا کمر در آب رفت و خودش را به ما رساند. با دکتر و ما روبوسى کرد. بعد خواست گوسفند را جلوى پاى دکتر قربانى کند. اما دکتر طبق معمول اجازه نداد. مى گفت از خدا خواسته بوده توفیق دیدار رئیس جمهور، احمدى نژاد را به او بدهد. هرگز فکر نمى کرده اینجا و در کنار روستاى خودش خدا چنین توفیقى به او بدهد.
143
در سفر استانى به استان همدان، هلى کوپتر به دستور رئیس جمهور براى نماز ظهر کنار یک مزرعه اى فرود آمد. روستایى صاحب مزرعه در مزرعه اش مشغول کار بود. از دکتر خواست مهمان سفره اش باشد. بچه هاى تشریفات ناهار را که در ظرف هاى یکبار مصرف ریخته بودند،آوردند. همگى با هم کنار روستایى ناهار خوردیم. باورش نمى شد رئیس جمهور مهمان سفره اش است. با چوب خشک اطراف مزرعه اش آتش روشن کرده و روى آن چایى درست کرده بود. از چاییش براى دکتر ریخت وبا رئیس جمهور مملکت بدون هیچ تکلفى چایى خورد!
144
دکتر نسبت به مسئولیتى که مردم بر دوشش گذاشته اند. خیلى مراقب است. حساب مدت زمانى هم که در این منصب بوده و مدت زمانى که از این چهار سال مانده راهرروز که از او سوال شود، دارد. این حساب –کتاب فقط یک معنى دارد و آن این است که از این فرصتى که در اختیار او گذاشته شده بیشترین استفاده را کرده وکارها و پروژه هایى که برنامه ریزى کرده، طبق زمان بندى به اتمام رسانده، کارى روى زمین نماند. یک بار صحبت در مورد مدت زمانى بود که از عمر دولت نهم مى گذرد. من گفتم دوسال و نیم. دکتر حرف مرا تصحیح کرد: دو سال و شش ماه و هفت روز!
145
در زمان تصدى شهردارى، یک بار از راننده اش خواست یک بیل بخرد و بگذارد داخل ماشین. راننده با تصور اینکه دکتر مزاح کرده، قضیه را فراموش کرد. چند روز بعد دکتر از راننده پرسید که بیل را خریده یا نه. راننده بیل را تهیه کرده و پشت ماشین گذاشت. اما هنوز نمى دانسته بیل به چه کار دکتر مى آید. تا اینکه همان شب در گشت شبانه در سطح شهر، متوجه گرفته گى جوى آبى شدند. دکتر از راننده خواست ماشین را نگه دارد. بعد پیاده شد و با آن بیل راه آب جوىرا بازکرد. از آن به بعد، این کار، بارها و بارها تکرار شد.
146
پنج شنبه، جمعه ها که کار ادارات سبک تر شده و تعطیل مى شد.کار شهردار، از بقیه ى روزهاى هفته بیشتر بود. هر هفته از یک منطقه تهران بازدید مى کرد. ساعت 5 صبح از خانه بیرون مى آمد. در منطقه ى مورد نظر گشتى مى زد و بعد مى رفت شهردارى آن منطقه تا با مردمى که از قبل، از حضور شهردار در منطقه ى خودشان خبردار شده و به شهردارى آمده بودند،دیدار کند.
147
شنبه چهارم تیرماه 1384 نتایج آراء پیروزى دکتر احمدى نژاد را در انتخابات نشان مى داد. طرفداران دکتردر سطح کشور اظهار خوشحالى مى کردند.و شور و حال خاصى در کشور بود. اما دکتر مثل همیشه سر ساعت در دفتر کارش در شهردارى حاضر شده ومشغول کارهاى معمولش بود. انگار نه انگار که او حالا رئیس جمهور کشور است.
148
در یکى از مراسم ها یکى از بچه حزب اللهى ها آمد کنار دکتر. زد روى شانه ى دکتر و گفت: "شهید بشی ان شاءا...". دکتر یواش در گوش او گفت: اشتباه نکن. شهادت مزد اعمال ما است نه هدف اعمال ما!
149
گاهى وقت ها بعضى از خانواده هاى شهدا یا جانبازان با لحن طلبکارانه اى مدعى حقى مى شوندکه دیگران از آنها گرفته اند. کلى هم در حضور دکتر داد و بیداد مى کنند که ما جوان دادیم. جان کندیم یک عده ى دیگر دارند مى خورند و مى چاپند و... دکتر در این مواقع یک جمله دارد که به همه ى آنها مى گوید و آن این است که ارزش کارَت را یا خون فرزندت را دارى ارزان مى فروشى! ارزان نفروش!
150
در دانشگاه علم وصنعت دانشجوى دِکتر بودم و از وقتى شهردار شده بود، مثل خیلى از دانشجوهاى دیگرش گاهى وقت ها براى دیدنش به شهردارى مى رفتم. یک بار سفارش یکى از دوستانم را کردم تا دکتر در شهردارى کارى برایش ردیف کند. چند ماه گذشت و خبرى نشد. در این مدت چند بار به دیدن دکتر رفتم و یاد آورى کردم اما دکتر هیچ کارى براى آن بنده ى خدا انجام نمى داد. بالاخره صبرم تمام شد.نشستم و یک نامه ى تندى خطاب به دکتر نوشتم که اگر ساختمان هم بود تا به حال ساخته شده بود! اگر قرار بود سد ساخته شود،تا به حال ساخته شده بود.شما چرا نسبت به خواست دیگران این همه بى توجه هستیدو... نامه را داخل پاکت گذاشتم و بردم دادم به دفتر دکتر تا به دست ایشان برسانند. دفعه ى بعد که به دیدن دکتر رفتم،از دم در مرا داخل راه ندادند. دفعه ى بعد هم همین طور. کلى داد و بیداد کردم تا اجازه دادند بروم داخل ساختمان. داخل دفتر دکتر،همان کسى که نامه را گرفته بود به من گفت: آقاى...! شما باید حد خودت را بدانى. پرسیدم:یعنى چه؟ گفت:شما بالاخره یک دانشجوى ساده هستى.آقاى دکتر شهردارتهران هستند. لحنش آن قدر تحقیر آمیز بود که له ام کرد. بغض کردم و چیزى نگفتم.فهمیدم قبل از این که نامه را به دکتر بدهد آن را خوانده. خلاصه رفتم داخل اتاق دکتر. با همان بغضى که در صدایم بود از ایشان پرسیدم:شمااز دست من ناراحتید؟ پرسید:براى چى؟! من که بغضم ترکیده بود با گریه گفتم:به خاطر آن نامه! کیفش را باز کرد. سررسیدش را در آورد. باز کرد و نامه را از لاى سررسید برداشت و گفت:نامه ات آن قدر قشنگ بود که آن را یادگارى نگه داشتم! آقاى...! اگرمن با شهردار شدن، عوض شدم و دیگر آن رفیق قبلى و استاد دانشگاه قبلى نیستم، بگو تا خودم را اصلاح کنم!
151
زمانى که دکتراستاندار اردبیل بود، پسر کوچکش على رضا از او دوچرخه خواست. آن موقع على رضا محصل دبستان بود. خریدِ دوچرخه به خاطر مشغله ى دکتر شش ماه طول کشید. آخر سر صبر على رضا تمام شد و یک روز زنگ زد به دفتر استاندارى و سراغ دوچرخه را گرفت. آن شب دکتر وقتى به خانه برگشت، از آن اخم هایى که تو دل بچه هایش راخالى مى کرد ،به او کردکه: به دفتر استاندارى چه مربوط. باید به خودم مى گفتى! همین کارعلى رضا باعث شد خرید دوچرخه مدتى دیگر عقب بیافتد.
152
براى انجام کارى پیش دکتر بودم. یک دفعه تلفن دکتر زنگ زد.گویا یکى از آشناهاى ایشان پشت خط بود. با او احوالپرسى کرد. وسط صحبت هایشان دیدم دکتر با برافروختگى صدایش را بالابرد:این که شما مى گویى یعنى سفارش. شما توجه دارى ؟حواست هست از من چه مى خواهى ؟ مى خواهى مرا توى آتش بیاندازى؟! من هرگز این کار نمى کنم.
153
درزمان استاندارى دکتر در اردبیل، روزهاى اول، چون خانواده ى دکتر ترکى بلد نبودند، یک نفر از طرف استاندارى موقع خرید، خانواده ى دکتر را همراهى مى کرد تا با فروشنده ها صحبت کند. دکتر به بچه هایش سفارش کرده بودکه پول را دست این آقا بدهند تا در معذورات قرارنگیرد. مدتى بعد دکتر از بچه هایش خواست خودشان خرید کنند و به آن آقا زحمت ندهند.تا یک وقت احساس غرور و خوشحالى نکنند که کس دیگرى خریدشان را انجام مى دهد!
154
آمده بود پیش دکتر. بنده ى خدا مى گفت بیست سال است مى آید و مى رود. اما هنوز مشکلش با شهردارى حل نشده. بیست سال بیش 10 میلیون جریمه اش کرده و به او پایان کار نداده بودند. و در این مدت سرمایه اش راکد مانده و اصلا"زندگیش فلج شده. جریمه را چون رقم غیر منصفانه اى بوده،پرداخت نکرده بود. هر سال به این مبلغ اضافه شده بود تا دوره ى شهردارى دکتر که ارزش ملک به 16 میلیارد تومان رسیده بود،رقم جریمه هم 250 میلیون شده بود. دکتر از او پرسید چقدر مى تواند پرداخت کند؟ مرد گفت 50 میلیون! دکتر همانجا زیر نامه اش را امضاء کرد. مرد اصلا"باورش نمى شد.یک دفعه شروع کرد به گریه کردن. بعد به دکتر گفت مى خواهد 2میلیارد از این 16 میلیارد را به یک مؤسسه ى فرهنگى کمک کند. وخواست 2 میلیارد به دکتر بدهد. دکتر با لحن خاصى به او گفت:مدیران اول براى امور فرهنگى کمک مى گیرند.بعد براى امور دیگرو...اینطوریست که از راه درست منحرف مى شوند. این مبلغ را خودت در هر راه خیرى که میشناسى، هزینه کن.
155
با استاندار از گردنه ى صائین اردبیل عبور مى کردیم. برف شدیدى هم مى بارید و اتومبیل ها به سختى تردد مى کردند. اتومبیلِ پیکانى که مسافرانش یک خانواده بودند، وسط جاده گیر کرده بود. تا آقاى استاندار اتومبیل را دید، از راننده خواست اتومبیلمان را نگه دارد. بعد پیاده شد تا به راننده کمک کند. او هم دکتر را نمى شناخت و نمى دانست ایشان استاندار است، با خوشحالى کمکمان را پذیرفت. من و دکتر اتومبیل را هُل دادیم تا راننده آن را کنار جاده ببرد. کامیونى آمد و از کنار ما رد شد. راننده ی کامیون وقتى دید اتومبیل پیکان راه را بند آورده، رو به من و دکتر و راننده با الفاظ رکیک فحاشى کرد. بى سیم را از داخل اتومبیل خودمان برداشتم تا به پاسگاه پلیس اطلاع دهم.جلوى کامیون را بگیرند. تا دکتر متوجه شد، بى سیم را از دستم گرفت و گفت: چه کار مى کنى؟رها کن! زحمت کش است. نان آور خانواده است. زن و بچه هایش چشم به راهش هستند. دعا کن به سلامت به خانه اش برسد!
156
براى دکتر فرقى نمى کند برایش چاپلوسى کنى یا فحشش بدهى.کارت را راه مى اندازد. هر چند از چاپلوسى بدش مى آید. خیلى ها که مى آیند دستش را ببوسند، با ناراحتىدستش را مى کشد و نمى گذارد. وقتى هم کارکسى را راه مى اندازد، انتظارى از او ندارد.حتى یک تشکر خشک و خالى. درسفر حجِ واجب در عرفات،رفتم دم گوش دکتر. گفتم:خدا پدرت را بیامرزد.ما راکجا آوردى! ما کارمندهاى ریاست جمهورى کجا !حج واجب کجا! گفت: همه اش خدا بوده. گفتم: مى دانم خدا بوده. ولى اگر شما نبودیدکه نمى آمدیم. همان طور که دعا مى خواند جواب داد: بعدش هم خدا بوده. برو دنبال کارت. برو براى پدر و مادرت دعا کن.
157
گزارشات تحلیلى کارشناسانه که در خصوص سازش یا کوتاه آمدن در موضوع هسته اى به دکتر مى رسید،دکتر درحاشیه ى هر کدام چند بند به عنوان تذکر مى نوشت که در تمامى گزارشها بند آخر توکل و اعتماد به خدا بود.
158
در شب میلاد حضرت زهرا(س) شهردارى تهران مى خواست تونل رسالت را افتتاح کند. از دکتر هم دعوت کرده بودند. چون تابستان بود، مراسم را در هواى آزاد برگزار کرده بودند. سخنرانى دکتر مصادف شد با اذان مغرب. دکتر با شنیدن نوای اذان، بلند شد و رفت سمت تونل. همه مى دانستند که براى خواندن نماز مى رود. من هم از فرصت استفاده کردم و دنبال ایشان رفتم. محافظان دکتر فرشى را که گوشه ى تونل بود، پهن کردند. دکتر که همیشه با وضوست، ایستاد به نماز. من هم کنار ایشان به نماز ایستادم. بین نماز یک دفعه متوجه شدم جمعیت زیادى از خبرنگاران و عکاسان ریختند دور دکتر و شروع کردند به عکس انداختن. دکتر بدون توجه به آنها نمازش را خواند. بعد خیلى عادى رفت در مراسم. سخنرانیش را کرد. اما این عمل دکتر انگار براى رسانه ها و خبرگزارى ها خیلى جالب بود. چون فرداى آن روز این مسأله در تمام خبرگزارى ها همراه با عکس دکتر منعکس شد!
159
در سفرهاى استانى، به خاطر فشردگى برنامه ها و استقبال مردم، جلسات سخنرانى با تأخیر شروع مى شود. اگرجلسه به وقت اذان ظهر بخورد،دکتر ابتدا نمازش را پشت جایگاه مى خواند و بعد به سایر برنامه ها مى پردازد.
160
دکتر اجازه نمى دهد کسى در نماز به او اقتدا کند. نمازش را هم مختصر امّا با رعایت آداب کامل مى خواند. به ذکریونسیّه هم خیلى پایبند است.
161
در اجلاس اتحادیه ی افریقا، در نوبت صبح،آخرین سخنران دکتر بود. مهمانها چون از صبح شنونده ی سخنرانى هاى متعدد بوده و خسته شده بودند، دقت لازم را به سخنرانى هاى پایانىنداشتند. دکتر پنج دقیقه بیشتر صحبت نکرده بود که برق قطع شد. هرکارى هم کردند، درست نشد. مسئولین و مجریان اجلاس عذر خواهى کردند و گفتند جلسه موکول مى شود به بعدازظهر. عده اى تحلیل کردندکه قطع برق عمدى بوده! ما،هیئت ایرانى هم از این اتفاق دلخور شدیم. اما دکتر مى گفت حتما"حکمتى در کار بوده! بعد از ظهر ساعت 3 جلسه شروع شد و اولین سخنرانى را هم براى دکتر گذاشته بودند. به خاطر قطع برق در نوبت صبح، مهمانها حساس شده، با دقت بیشترى به سخنرانى دکتر گوش مى دادند و استقبال و عنایت بیشترى نشان دادند. دکتر بیست دقیقه صحبت کرد و صحبتهایش هم تأثیر لازم را در آن اجلاس گذاشت.
162
میزان سود عوارضى که شهردارى به صورت قسط بندى ازمردم مى گرفت، اشکال شرعی داشت. دکتر تا شهردار شد،حذف این سود را در دستور کار خود قرار داد.با طرح آن در شوراى شهر و پى گیرى هاى زیاد توانست این سود را حذف کند.
163
" مؤمن بن بست ندارد."جمله اى است که هر وقت وزرایش در کارشان دچار مشکل مى شوند، به آنها متذکر مى شود. در زمان شهردارى و در جریان حذف سود عوارض، برخى ها به دکتر اعتراض مى کردند که با این کارِ او، شهردارى زمین مى خورد. اما اتفاق جالبى افتاد. مردم که متوجه حذف سود از عوارض شدند، براى پرداخت عوارضشان اقدام کردند و...خزانه ى شهردارى از همیشه پرتر شد!
164
دکتر در تمام چهار سالى که رئیس جمهور است، روز اول عید را به دیدن ایتام،کودکان تحت حمایت بهزیستى یا بیمارستان کودکان رفته و آنها را مورد تفقد قرار مى دهد!
165
در ایّام نوروز مى روند خانه ى خودشان در نارمک. آنجا به همراه همسرشان به خانه ى تک به تک همسایه ها سرمى زنند. همسایه ها هم براى عید دیدنى به منزل دکتر مى روند.
166
چند ماهى بود که در خانه ى جدیدشان در نهاد ریاست جمهورى مستقر شده بودند. دکتر به خاطر مشغله هاى فراوان هنوز فرصت رسیدگى به خانه را نکرده بود. عید آن سال، یک روز تعطیل، مى خواست باغچه ى خانه اش را مرتب کند. گل خرزهره اى وسط باغچه بود که هرکارى کرد نتوانست درش بیاورد. ازباغبان ریاست جمهورى کمک خواست. کار باغبان که تمام شد، 10000 تومان به او داد. باغبان از گرفتن پول ابا کرد که من وظیفه ام است. امادکتر با گفتن این که کارشخصى بوده و این مبلغ را به عنوان عیدى بگیرد،او را راضى کرد.
167
دکتر در جوانى و در سنین دانشجویى سیر مطالعات مذهبى – اعتقادیش را با مطالعه ى کتابهاى شهید مطهرى کامل کرده بود.
168
وقتى استاد مطهرى به شهادت رسید، از طرف دانشجویان، سه نفر؛ از دانشگاههاى علم و صنعت،پلى تکنیک ودانشگاه تهران به محضر امام (ره) مشرف شدند تا از ایشان سؤال بپرسند که بعد از شهید مطهرى با کدام روحانى هماهنگ شوند. امام فرمودند: همین آسید على(خامنه اى)هست. ایشان مى توانند خلأ شهید مطهرى را پرکنند. یکى از این سه دانشجو،محمود احمدى نژاد یود که مسئولیت بچه هاى علم وصنعت را داشت. آن زمان آقاى خامنه اى چون در حج بودند،آن دو نفر براى هماهنگى سراغ روحانى دیگرى مى روند. امّا دکتر از توصیه ى امام سرپیچى نکرده، با آنها همراه نمى شود. بعدها همین تخطى از خواست امام(ره) و عدم هماهنگى با آقاى خامنه اى انحراف بزرگى به وجود آورد که آخرش به انحراف تحکیم وحدت منتهى شد.
169
به خاطر ارادت قلبى و خاصى که دکتر به آقا(مدظله) دارد، بهترین زمانى که کارکنان دفتر مى خواهند حرفى یا خطاى کارى را که مرتکب شده اند، به دکتر منتقل کنند، زمانى است که ایشان از پیش آقا برمى گردند. دکتر هر هفته یک روز خاص را با آقا دیدار خصوصى دارد. وقتى جلسه شان تمام مى شود و دکتر به نهاد برمى گردد،آن قدر شاد،پر انرژى و بانشاط است که کارمندان مطمئن هستند خطایشان را مى بخشد.
170
171
دکتر لنکرانى تعریف مى کرد؛چند ماه از ریاست جمهورى دکتر گذشته بود که متوجه شدم در برنامه ریزى کارىِ دکتر زمان استراحتى براى ایشان منظور نشده است. با دکتر الهام که آن زمان رئیس دفتر ایشان بود صحبت کردم و به ایشان تذکر دادم 12 نصفه شب آن هم بدون وقفه در دراز مدت - که ساعت کارى دکتر از 6 صبح تا 1 ایشان را از پا مى اندازد. دکتر الهام توضیح داد که برنامه ریزى ها به خواست خود دکتر است. یک روز رفتم پیش دکتر و از ایشان به عنوان یک پزشک خواستم که در طول روز زمانى را هم براى استراحتشان در نظر بگیرند. یک مدت گذشت. دیدم دکتر توصیه ى مرا جدى نگرفته. در دیدارى که با رهبر معظم انقلاب داشتم،گزارشى از برنامه ى روزانه ى دکتر را به آقا مدظله العالى دادم و از ایشان خواستم به دکتر تذکر دهند مواظب سلامتى خودش باشد. هفته ى بعد که دکتر را دیدم،به شوخى به من گفت:رفتى گله گى مرا به آقا کردى؟! من هم گفتم:خب ! شما به توصیه ى من گوش نکردید. من هم مجبور شدم به آقا بگویم! بعد از تذکر آقا، یکى-دو ساعت در وسط روز خالى گذاشتند. طورى که برنامه ى دکتر سبک تر شود، و جلسات پشت سر هم نباشد. فاصله ناهار و نماز وکمى بعد از آن را هم ایشان فرصت استراحت داشته باشند.
172
173
174
بیشترین مطالعاتى که دکتر از اوایل ریاست جمهورى تا به حال دارد، سخنان امام خمینى(ره) در مجموعه کتابهاى صحیفه ى نور است. این مداومت به مطالعه صحبت هاى امام (ره) تا به آنجاست که دکتر با آن مأنوس بوده و آن را راهنماى عمل خود قرار داده، در رفتارها و صحبت هایش هم سارى و جارى است. وزیر بهداشت تعریف مى کرد؛چون خود من هم گاهى وقت ها صحیفه ى نور را تَوَرُّق مى کنم،جاى پاى صحبت هاى امام راحل را در صحبت ها و عملکرد دکتر احمدى نژاد زیاد دیده ام.
175
قبل از اینکه وزیر دولت نهم شوم. بارها درکنفرانس هاى علمى شرکت کرده و با فضاهاى آنجا آشنا بودم. در سمینارها وکنفرانس هایى که در خارج از کشور برگزار مى شد، بعضى از مسئولین را دیده بودم که وقتى نوبت سخنرانى آنها در این مجامع مى شد، به سختى نام خدا را در ابتداى صحبت هایشان مى آوردند. امّا دکتر وقتى براى اولین بار در سازمان ملل سخنرانى کرد، خیلى محکم وا ز موضع یک مسلمانِ مؤمن معتقد، بدون هیچ نگرانى از ابراز ایمانش با نام خدا و حضرت حجت(عج) شروع به صحبت کرد. در دیدارى که آن روزها با آیت ا... صافى گلپایگانى داشتم، ایشان فرمود: وقتى آقاى رئیس جمهور آمد، حتما"از ایشان تشکر کن که شجاعانه در آن مجمع نام مقدس امام زمان(عج) را بردند و این نگاه به منجى و تذکر به معنویّات را با شجاعت بیان کردند.
176
یک بار یکى از بچه ها ازدکتر در مورد امام زمان(عج) سؤال کرد. دکتر جواب داد: بعضى ها فکر مى کنند خودشان کارها را مى چرخانند. گاهى اوقات هم یک کمک و عنایتى هم از طرف آقا امام زمان (عج)بِهِشان مى رسد. امّا قضیّه کاملا" برعکس است. همه ى کارها دست خود آقا امام زمان است. ما هم اگر ناخواسته سنگ جلوى کارهاى امام زمان نیاندازیم، کمکى مى کنیم.باید نوع نگاه عوض شود.
177
یک بار یکى از روحانیون با لحن طلبکارانه اى به دکتر اعتراض کرد که: براى چه و به چه حقى این همه در مورد امام زمان حرف مى زنى؟شما حق ندارى!من اجازه نمى دهم. دکتر فقط لبخندى زد و گفت: آقاى...مگر امام زمان را خریدى؟!
178
وقتى ماهواره ى امید با موفقیت در مدار قرار گرفت، دانشمندان ایرانى که در کار ساخت و پرتاب ماهواره بودند، به دکتر گفتند: اگر اعتماد شما به ما، پى گیرى هاى مداوم و دلسوزى هاى شما نبود، ما هنوز در ابتداى راه ساختن ماهواره بودیم! دکتر هم گفت: اشتباه نکنید بچه ها! هر فیض الهی و خیری که در این عالم می رسد از جانب امام زمان، حضرت مهدی(عج) است.
179
بعد از فوت آیت ا... دوانى به دکتر گفتم: شنیدید مرحوم دوانى در مورد فشارهای سیاسی و تخریب های رسانه ای که علیه شما می شود چه گفتند؟! گفتند:به احمدى نژاد بگویید گمان نکند که تنها و غریب است و... دیدم چشمهاى دکتر پر از اشک شد و در حالیکه سرش را پایین انداخته بود،گفت: غربت و تنهایى ما کجا و هزار و... سال غربت مولا امام زمان، حضرت مهدى (عج) کجا؟!
180
دکتر وقتى مى خواست کابینه اش را تشکیل دهد،وزراى انتخابیش را خواست و با گفتن این جملات که همه ى ما در محضر امام عصر(عج) هستیم.ایشان ناظر بر عملکرد ما هستند و شما خودتان را در این محضر حس کنید،میثاق نامه اى را که خودش تنظیم کرده بود، به آنها داد تا مطالعه و امضاءکننند. در این میثاق نامه آمده بود؛ "من متعهد مى شوم در این سِمَتى که قرار مى گیرم،چیزى براى خودم نخواهم. از هر امکاناتى که از بیت المال هست،براى خود واطرافیانم استفاده نکنم. براى خودم دنبال منافعى نباشم. نگاهم نگاه به منفعت مردم و پیشرفت و تعالى کشور باشد. و از همه ى ظرفیت هایى که خدا در اختیارم قرار داده؛ چه توانایى ها و چه وقتم براى این منظور استفاده کنم و...."
181
در دور اوّل سفرهاى استانى، دکتر درتمام شهرستان هاى ایران حضور یافت و از نزدیک با مشکلات هر شهرستان آشنا شد. هرروز از چهار-پنج شهردیدن مى کرد. در تمام شهرها براى مردم سخنرانى مى کرد و با آنها دیدار چهره به چهره داشت. در برخى استانها، براى رفتن به این شهرها گاهى تا هفت ساعت داخل هلى کوپتر مى نشست. در حالى که بیش از یک ساعت نشستن در هلى کوپتر با آن سر و صداى وحشتناک موتور هلى کوپتر و لرزش هایى که دارد، اعصاب را داغان وبدن را کوفته مى کند. تازه به محض پیاده شدن از هلى کوپتر هم یک برنامه ى کارى فشرده به خواست خود دکتر در انتظار او بود با سخنرانى هاى متعدد،حضور در حلقه ى مردم و پاسخگویى به ابراز احساسات آنها.
182
برخى از وزیران به دکتر پیشنهاد دادند براى سبک تر شدن حجم کارهاى دکتر در سفرهاى استانى،آنها،به نمایندگى از او، به برخى از شهرستان ها بروند. امّا دکتر با یاد آورى این که به میثاقى که براى اداره ى کشور بسته، پایبند است،مى گفت براى اداره ى کشور باید از همه ى شهرهاى کشور شخصا"بازدید کند تا بتواند بر اساس نیاز هر شهرستان تصمیم گیرى کند.
183
وقتى فقط استاد دانشگاه بود، تابلویى در اتاقش دیده بودم که روى آن این جمله بود."الملکُ یبقى مع الکفر ولا یبقى مع الظلم" شهردار هم که شد،وقتى براى دیدنش به دفترش رفتم همان تابلو را روى دیوار اتاقش دیدم."حکومت با کفر باقى مى ماند اما با ظلم نه!
184
وقتى در اردبیل زلزله آمد،پاى دکتر در حادثه اى آسیب دیده و شکسته بود.و با عصا راه مى رفت. درحالى که برف سنگینى هم روى زمین نشسته بود، با همین وضعیت دکتر تا چند شبانه روز، بى وقفه،درگیر رسیدگى به وضعیت زلزله زدگان بود. سه روز بعد از زلزله بچه هایش که چند روز بود پدر را ندیده بودند، به دیدنش در استاندارى رفتند و او را مجبورکردند بعد از سه شبانه روز بى خوابى کشیدن، یکى- دو ساعتى بخوابد و استراحت کند.
185
در اسفندماه 1375 در اثر زلزله، دوازده هزار خانه در استان اردبیل خراب شد. در مهر 1376 به همت استاندار، دکتر احمدى نژاد همه ى خانه ها از نو ساخته شده، به ساکنانش تحویل داده شد.
186
به خاطر عملکرد خوبى که دکتر در استاندارى اردبیل داشت،.سه سال پیاپى به عنوان استاندار نمونه معرفى شد. مسئولین وقت، به نشان تقدیر یک اتومبیل بنز آخرین مدل از طرف وزارت کشور به دکتر هدیه کرد که دکتر هم آن را به استاندارى بخشید.
187
تا قبل از اینکه دکتراستاندار اردبیل شود، دریاچه ى" شورابیل"؛ تفریحگاه اهالى آنجا، دریاچه اى با آب شور مثل دریاچه ى ارومیه بود با چند اصله درخت و یک چرخ و فلک. دکتر بعد ازکارشناسى که انجام داد، دستورداد آب دریاچه را شیرین کردند. طورى که هم اکنون، آنجا ماهى پرورش مى دهند، به دستور دکتر ده ها اصله درخت در محوطه ى اطراف دریاچه کاشته شد و... شورابیل تبدیل شد به یک منطقه ى دیدنىِ توریستى!
188
وقتى دکتر استاندار اردبیل شد آب گرم سرعین در حد یک روستاى نیمه مخروبه بود. دکتر سرعین را به یک جاى توریستى و آب درمانى تبدیل کرد و توریست هاى آنجا چندین برابر شد. کارساخت هتل هایى که دکتر بانى آن بود و در سرعین ساخته مى شد، وقتى به اتمام رسید،که دکتر از اردبیل رفت.
189
بعد از برکنارى از استاندارى،از سال 1376 تا 1384 حجم کتابهایى که دکتر مى خرید و مطالعه مى کرد، سه برابر قبل شد.زمینه ى مطالعات، تخصصى و در موضوعات اخلاقى،اقتصادى، اجتماعى، سیاسى و... بود.
190
یک بار دکتر در جمع پزشکان صحبت مى کرد. چون دکتر به سنت هاى ملى خیلى پایبند است،صحبت هایش هم راجع به تغذیه ى سنتى ایرانى بود. بحث هایى که مطرح مى کرد، براى پزشکان متخصصِ حاضر در جلسه هم جالب و هم قابل بهره بردارى بود.
191
از سفر استانى مشهد برمى گشتیم.وقت پیاده شدن از هواپیما، دکتر چند ورق کاغذ به من داد تا نگه دارم. روى کاغذها دست خط دکتر بود. اشعار زیبایى سروده بود. برایم جالب بود که دکتر شعر هم مى گوید. فردا صبح در دفتر رئیس جمهور تا دکتر را دیدم به ایشان گفتم: با اجازه ى شما مى خواهم آن کاغذها را یادگارى براى خودم نگه دارم. دکتر با خنده گفت:براى خودت ! من خودم اصل وپاک نویسش را دارم.
192
در جشن کتاب سال آقاى حداد و دکتر با هم حضور داشتند. بعداز سخنرانى آقاى حداد، دکتر بالاى سن رفت و مشغول سخنرانى شد. آقاى حداد که خودش هم ادیب است با یک حالت تعجبى درِ گوشم گفت:آقاى احمدى نژاد خیلى خوب صحبت مى کند! من هم گفتم:دکتر همیشه این طور صحبت مى کند.جملات کوتاه به کار مى برد.صحبت هایش نظم منطقى دارد و ساده و همه فهم هم حرف مى زند.
193
در طول شش ماهِ اوّل حضور دکتر در اردبیل به عنوان استاندار، او به طورکامل به زبان ترکى تسلط پیدا کرده و با مردم استان به زبان خودشان، ترکى صحبت مى کرد.
194
پسرکوچک دکترضریب هوشى بالایى داشت و بین هم کلاسى هایش از لحاظ درسى بالاتر بود. همین مسأله باعث شده بود او دچارغرور شود. به خصوص که پدرش هم استاندار آنجا بود. یک با ربه خواست معلم قرار شد با یکى ازهم کلاسى هایش که در درس ریاضى ضعیف بوده، کارکند. این دانش آموز جمع و تفریقى را اشتباهى انجام داد. پسر دکتر در جمع دوستانش او رامسخره کرد. خودش هم فورا" از کارى که کرده بود، پشیمان شد. در خانه موضوع را با پدرش در میان گذاشت. دکتر به شدت ناراحت شد و ازعلىرضا خواست برود و از آن دانش آموز عذرخواهى کند. على رضا هم فرداى همان روزجلوى بقیه ى بچه ها از آن دوستش عذرخواهى کرد. آن شب پدرش او را کنارى کشید و با او صحبت کرد:اگه آدم یک استعداد و توانایى داشته باشد باید در اختیار دیگران قرار دهد نه اینکه آن را چماق کند و بزند توى سربقیه!
195
دکتر معمولا" وقتى مطلبى مى خواهد بنویسد،حداکثر استفاده را از کاغذ دم دستش مى برد. پاکت هاى نامه را آرام و با احتیاط باز مى کند که آسیبى نبیند و بعد از پشت آنها هم براى نوشتن استفاده مى کند.و دور نمى اندازد. به کارمندها و منشى هاى دفترش هم سفارش کرده از پشت کاغذهاى باطله که سفید و قابل استفاده است استفاده کنند.
196
دکتر نسبت به مصرف بى رویه ى انرژى فوق العاده حساس است و خودش هم رعایت مى کند. سیستم خنک کننده ى دفتر رئیس جمهور کولرهاى گازى است. این کولرها برق زیادى مصرف مى کنند. دکتر معتقداست کشورهاى پیشرفته با تبلیغ و فروش این کولرها به مردم ایران انرژى مملکت را ازبین مى برند. حتى اگر هوا در اوج گرما هم باشد، به محض این که مى بیند در اتاق کولر روشن کرده اند،فورى آنها را خاموش مى کند.
197
روشنایى اتاق دکتر با مهتابى و لوستر است.به عنوان منشى دکتر،هر وقت به اتاق دکتر مى رفتم، مى دیدم دکتر لوستر ها را خاموش کرده و در روشنایى مهتابى کار مى کند. با شناختى که از دکتر داشتم،نشستم و مصرف برق هر دوى این روشناییها را حساب کردم.متوجه شدم مصرف برق در مهتابى ها ى اتاق دکتر کمتر از لوستر هایست که لامپ کم مصرف دارند. چند بار زودتر از دکتر به اتاقش رفتم وا ز قصد لوسترها را روشن کردم. تا دکتر وارد اتاقش مى شد، لوستر ها را خاموش و مهتابى ها را روشن مى کرد. باز با خودم گفتم شاید نور لوسترها برایش آزار دهنده است.امّا وقتى مهمان خارجى برایش مى آمد، دستور مى داد تمام چراغ ها راروشن کنند. به محض خروج مهمان هم مى گفت بچه ها لوستر ها را خاموش کنند. حالا بعد از گذشت چهار سال بچه هاى خدماتى دیگر عادت کرده اند. در حضورمهمانهاى خارجى این لامپ ها را روشن و به محض خروج آنها،خاموششان کنند. یک بار من به آنها اعتراض کردم که این بى ادبیست که در حضور رئیس جمهور چراغ ها را خاموش مى کنید. گفتند دکتر آن قدر به ما سفارش کرده که چه ایشان باشند و چه نباشند ما موظفیم این کار را انجام دهیم!
198
بعد از بدرقه ى رسمى رئیس جمهور یکى ازکشورها در باغ ریاست جمهورى، به سمت دفتر برمى گشتیم. یک دفعه دکتر چند قدم عقب برگشت.خم شد. از روى زمین. چیزى برداشت.گرفت طرف من که مسؤول تشریفات بودم.سنجاق کاغذ بود. سنجاق را گرفتم. گفت، لازم مى شود.حیف است!
199
اوایل ریاست جمهورى دکتر، یک روز مرا که منشى مخصوصش بودم صدا کرد. رفتم به اتاقش. اشاره کرد به فرش دستبافى که کف اتاق بود: این فرش را ببین. چقدر نفیس است!چه نقشه ى قشنگى دارد!چه طرح ورنگ زیبایى در آن به کار رفته!ازدیدنش آدم لذت مى برد. آن وقت فرش به این زیبایى و گرانى افتاده زیر پا ونخ نما شده. بگو بیایند این فرش را ببرند.حیف است ازبین برود. توجه و دقت دکتر تعجب برانگیز بود.معلوم بود این فرش سالهاى سال کف این اتاق را پوشانده و خیلى ها پا روى آن گذاشته و بى توجه به آن بوده اند. با مسئول مربوطه هماهنگ کردم تا براى انتقال فرش اقدام کنند.
200
مسئول یکى از نهادهاى دولتى به دکتر مراجعه کرده و درخواست خرید سیصد دستگاه کامپیوتر داد. دکتر به متقاضى گفت دستور مى دهد از نهاد ریاست جمهورى این تعداد کامپیوتر را به آن اداره بدهند. بعد به کارمندهاى دفترش گفت کامپیوتر هاى اضافى روىمیزهاى کارمندهاى نهاد را که بیشتر جنبه ى نمایشى دارد تا کاربردى و سال تا سال هم از آن استفاده نمى شود، آماده کنند و به آن اداره تحویل دهند. به این صورت بحث خرید کامپیوتر که رقم بالایى هم باید بابت آن هزینه مى شد،منتفى شد!
201
در زمان شهردارى رفته بود بازدید پروژه ى بزرگراه امام على (ع). این پروژه براى دکتر خیلى مهم بود. چون گره بزرگى از ترافیک شهر را حل مى کرد. پیمانکار مشغول ریختن آسفالت بود. دکتراز او دماسنج خواست. بعد دماسنج را درآسفالت فرو کرد و به پیمان کار گفت: الآن که وقت آسفالت ریختن نیست. درجه حرارت آسفالت باهوا هم خوانى ندارد. الآن هر چه آسفالت بریزید، از بین مى رود. مهندس پیمانکار که از اطلاعات تخصصى دکتر کپ کرده بود، شروع کرد به توجیه کردن که آسفالت را از جاى دیگرى براى ما مى آوردند و دست ما نیست و.... اما هر توجیهى کرد نتوانست پاسخ قانع کننده اى به دکتر بدهد. به دستور دکتر کار پروژه تا مساعد شدن شرایط جوى به تعویق افتاد.
202
اواسط عید سالى که دکتر شهردار بود، یک روز سرى به پروژه ى بزرگراه امام على زد. آنجا به مراحل کار پروژه ایى که انجام شده بود نظارت مى کرد. جایى متوجه شد در اثر بى احتیاطى کارگرها درختى درحال خشک شدن است. همانجا با زیبا سازى شهردارى تهران تماس گرفت. آنها هم تا دکتر آنجا بود، سریع آمدند. درخت را درآوردند و دوباره در جاى دیگرى کاشتند تا خشک نشود.
203
همان روز در حین بازدید متوجه شد ساخت پلى که در بزرگراه بود را بیش از حد طول داده اند. دکتر با مدیر مربوطه تماس گرفت. او خودش را رساند و در مقابل سؤال دکتر، شروع به توجیه کم کارى هایش شده بود کرد. دکتر آقاى على آبادى، معاون عمرانى شهردارى راهم خواست و همانجا به مدیر ابلاغ شد که توانایى انجام درست کار را ندارد.
204
وقتى مسئو لیت شهردارى را برعهده گرفت،براى این که تکانى به نیروهاى شهردارى داده، مسئولیتشان را در قبال شهر به آنان یادآورى کند، گفت چهل و پنج روزه کل خیابان هاى تهران لکه گیرى مى شود. خیلى ها مسخره اش کردند.خیلى ها چوب لاى چرخ گذاشتند. خیلى ها همکارى نکردند.خیلى ها هم،کم کارى کردند.اما...بیش از دو سوم خیابانهاى تهران ظرف چهل وپنج روز لکه گیرى شد.
205
یکى از مشکلاتى که تیم حفاظت دکتر با ایشان دارد این است که دکتر اصلا" پایبند تشریفات نیست. از استفاده از پیشرفته ترین امکاناتى که خاص رئیس جمهور فراهم شده مثل آسانسور مخفى،امکانات تفریحى-ورزشى و... گرفته تا ساده ترین آنها. در طول پنچ سالى که از شهردارى و بعد، ریاست جمهورى ایشان گذشته، همین رویّه را داشته. به عنوان مثال در داخل اتومبیل مقامات از درجه ى اوّل گرفته تا درجه ى دوّم و سوّم،همیشه" چتر" مى گذارند که در مواقع بارندگى محافظان روى سر آن مقام مسئول بگیرند. امّا در طول چند سال مسئولیت دکتر چه به عنوان شهردار و چه به عنوان رئیس جمهور تا به حال ایشان نگذاشته ما محافظ ها در هنگام بارندگى چتر روى سرشان بگیریم.
206
در اولین دور سفرهاى استانى، مسئولین استان ها سرسفره، چند جورغذا و سالاد و دسر مى گذاشتند. دکتر فقط سالاد یا نان و ماست مى خورد. اعتراضى به ریخت وپاش هایى که انجام شده بود، نمى کرد اما جورى رفتار مى کرد که استاندار دفعه ى بعد یک جور غذا بیشتر سر سفره نمى آورد. این اتفاق دربازدید هاى زمان شهرداریش ازمناطق مختلف شهردارى هم افتاده بود.
207
تازه شهردار شده بود. براى بازدید از یکى از مناطق تهران رفته بود. آنجا،مسئولین شهردارى منطقه براى خود شیرینى چند جور غذا درست کرده و در یک سالن بسیار زیبا، میزهاى آن چنانى چیده بودند. به محض تمام شدن دیدار مردمى، دکتر را به سالن غذا خورى راهنمایى کردند. پرسید: به مردمى که به شهردارى مراجعه کرده بودند ناهار دادید؟ گفته بودند به آنها غذا داده اند. تا داخل سالن شده بود و ضیافتى را که از پول بیت المال برایش ترتیب داده بودند، دیده بود، گفته بود من سر سفره اى که اشرافى گرى در آن باشد، نمى نشینم! آمده بود بیرون و هر چه مسئولین و معاونان التماس کرده بودند به سالن بر نگشته بود. آقاى...، یکى ازمشاوران دکتر را واسطه کرده بودند. او به دکتر گفته بود شهردار منطقه بدجورى ضایع شده! دکتر هم به مشاورش گفته بود: من باید الان با این مسئله برخورد کنم که بعدا" کارمان به برخورد با مسائل بزرگتر از اینها نکِشد. آن روز دکتر نان وماست خواسته و نان و ماست خورده بود. این اتفاق مثل بمب در شهردارى ها صدا کرد و زمینه اى شد که جلوى ریخت و پاش هاى شهردارى ها گرفته شود. دکتر در ریاست جمهورى هم همین رویه را دارد.طورى که کارکنان نهاد حتى اگر بخواهند پرده اى را تعویض کنند، نگران این هستند که نکند اسراف باشد و دکتر با آنها برخورد کند!
208
در همایش ها معمولا"مسوؤلان از آسانسور یا پله هاى ویژه استفاده مى کنند تا با خبرنگاران یا مردم تماس نداشته باشند. در یکى از اولین همایش هایى که دکتر بعد از ریاست جمهورى حضورداشت، بعد از همایش منشى ها، دکتر را به سمت پله هاى ویژه راهنمایى کردند. اما دکتر نپذیرفت و با ناراحتى گفت: یعنى چه؟ چرا فرار کنیم! و از همان راهى رفت که همه ى شرکت کننده ها مى رفتند.
209
در فهرست همراهان رئیس جمهور در اولین سفرخارجى همه نوع مسئولیتى دیده می شد. 6-5 نفرمحافظ در پست هاى مختلف،خدمت کار،جامه دار،کفش دار. دکتر که فهرست را دید،،در همان اولین سفر خارج از کشورش این فهرست عریض وطویل را به هم زد. فقط آنهایى همراه دکتر به سفر باید مى رفتند که حضورشان ضرورت داشته باشد. کل همراهان دکتر در سفرش به نیویورک و سازمان ملل 26 نفر بود. در سفرهاى بعدى هم به خواست دکتر مسئول تشریفات این تعداد را کمتر کرده که بیشتر نکرده.
210
همراه دکتر رفته بودیم قم. وقتى براى زیارت حرم حضرت معصومه(س) رفتیم، دکتر دید حرم خلوت است. پرسید:مردم کجا هستند. بچه هاى تشریفات ومحافظان گفتند: یا داخل حرم هستند یا بیرون! برگشت به محافظان و بچه هاى تشریفات گفت:درها را بستید. قرق کردید.کى به شما چنین اجازه اى داده؟! بچه ها شروع کردند به توجیه. هرکدام گناه را گردن دیگرى مى انداخت. دکتر گفت به زیارت نمى رود. همان جا مى ماند تا در ها را بازکنند. در ها که باز شد، مردمى که پشت درها مانده بودند، ریختند داخل صحن. دکتر آن روز در سخنرانى عمومیش مسئولین اجراییش را به خاطر این کارشان توبیخ کرد.
211
روز اهداء خون، على رغم اصرار دکتر به اهداء خونش، پزشکان به خاطر فشار کارى زیادِ ایشان، دکتر را از این امر منع کرده بودند. اما مسئول مربوطه اصرار داشت که مثل هر سال، دکتر در مراسم اهداء خون که از طرف تلویزیون تصویر بردارى هم مى شد، شرکت کند. وقتى کارمندان دفتر به او توصیه ى پزشکان را یادآورى کردند، پیشنهاد کرد دکتر برای تشویق و ترغیب مردم به اهداء خون فقط جلوى دوربین هاى تلویزیونى حاضر شده و به حالت نمادین و نمایشى از ایشان خون گرفته شود. کارمندان دفتر که اخلاق دکتر را مى دانستند، به او گفتند خودش با دکتر صحبت کند. او هم پذیرفت و همان حرفهایى که به ما گفته بود، براى دکتر هم تکرار کرد. هنوز حرفهایش تمام نشده بود که دکتر با عصبانیت گفت: شما مى دانید از من چه مى خواهید؟من براى مردم نقش بازى کنم؟! جلوى دوربین براى مردم تظاهر به خون دادن کنم؟!
212
روزاول تبلیغات انتخاباتى دوره ى نهم ریاست جمهورى در سالن هفتم تیر قرار بود دکتر سخنرانى کند. روى سِن صندلى خیلى شیکى گذاشته بودند. تا دکتر آمد داخل، او را به سمت سن راهنمایى کردیم. گفت: ما آمده ایم این ها را به هم بزنیم. رفت نشست پایین. روى سن یک صندلى معمولى گذاشتند.روى آن نشست و سخنرانى کرد.
213
دکتر به دعوت دانشجوهاى دانشگاه امام صادق(ع) براى افطارى به آنجا دعوت شده بود. با دکتر قبلش رفتیم تا ایشان سرى به خوابگاه دانشجویان بزند. برگشتنى یک دفعه باران شدیدى گرفت. با این که مى دانستم دکتر سوار اتومبیل نمى شود، به بچه ها گفتم سریع اتومبیل را آوردند. گفت پس بقیه چى؟! سوار نشد. وارد مسجد که شدیم،دکتر همانجا دم در نشست. گفتیم این طورى دانشجوها شما را نمى بینند. گفت آن بالا هم که برایش میز و صندلى گذاشته ایم نمى نشیند. بچه ها میز و صندلى را بردند گوشه اى از وسط هاى مسجد. به دکتر جایگاه را نشان دادیم. خیلى سریع، طورى که نظم مجلس به هم نخورد، خودش را آن جا رساند.
214
مى خواستیم براى انتخابات،براى دکتر فیلم تبلیغاتى بسازیم. همراه دکتر رفتیم دانشگاه علم و صنعت. در حین فیلم بردارى یکى از بچه ها گفت:ان شاءا... یک ماه دیگر سعدآباد مى بینیمتون دکتر! دکتر با ناراحتى گفت: سعد آباد باید تحویل میراث فرهنگى شود. اگر خدا اراده کرد و خواست، پاستور.
215
در زمان شهردارى، یکى از مسئولین فرهنگى شهردارى بدون هماهنگى با شهردار براى روز معلم برنامه اى ترتیب داده بود با حضورمهمانان خارجى. پر از اسراف و ریخت و پاش. بعضى از مقامات مملکتى مهم آمده بودند. دکتر موقع رفتن به آن مسئول گفت خودم که چیزى نخوردم. پول شام محافظ هایم را از جیبم مى دهم. همه ى این خرج ها را بایداز جیبت بدهى. شهردارى ریالى بابت این ریخت و پاش ها هزینه نمى کند.
216
مسئول تشریفات دکتر براى یکى از بستگانش تعریف مى کرد:در سفر حج، بعد از دعاى عرفه، به دکتر گفتم یک خواهش از شما دارم. براى من تفکیک سندهاى مالى سفرهاى خارجى و داخلى سخت است. شما یک اختیارى به من بدهید.تا هر جا تشخیص خودم بود با شناختى که از خصوصیات اخلاقى و نوع خرج کردن شماست، تنظیم کنم، شما هم تأیید کنید! دکتر جواب داد: یعنى چه که شما مرا مى شناسى.خصوصیات مرا مى دانى.یعنى مى دانى من چه قدر خرج مى کنم. بریز و بپاشم جه جورى است؟! چنین درخواستى از من نداشته باش!
217
در شروع سفرهاى استانى،دکتر مى خواست با هواپیماى عمومى سفرکند. چند بارهم همین کار را کرد.و با مردم عادى رفت. در سفرهاى خارجى هم همین طور بود. اما به خاطر این که تیم حفاظتى سخت گیرىزیادى مى کردند، براى رعایت حال مردم مجبور شد با پروازهاى اختصاصى این سفرها را برود.
218
زمانى که دکتر شهردار بود، یک بار سرِ ناهار یکى از بچه ها از دکتر پرسید چرا از خانه غذا مى آورد و اگر غذاىِ شهردارى شبهه دار است ما هم مصرف نکنیم! دکتر جواب سر بالا دادکه نه شما بخورید. آن روز غذاىِ شهردارى قیمه بود. یک دفعه سه تا مهمان دیگر به جمعمان اضافه شدند و نشستند سر سفره. خدمت کار رفت و این بار کوفته آورد. دکتر تا غذا را دید صدایش بلند شد که: چرا دو جور غذا؟! خدمت کار آمد دم گوش من وگفت قیمه تمام شده بود. رفتم از ساختمان دیگر غذا بیاورم. غذاى آنها هم کوفته بود. قضیه را به دکتر گفتم. سکوت کرد و دیگر چیزى نگفت.
219
به محض این که در ساختمان شهردارى مستقر شد، اتاقش را تحویل گرفت و فضاى آنجا را دید، حتى یک دقیقه هم صبر نکرد. از اتاق آمد بیرون و رفت در اتاق مدیرکل نشست. اتاق مدیر کل شد اتاق شهردار، اتاق 160 مترى شهردار با آن همه دکوراسیون شیک و گرانقیمت هم شد موزه ى عبرت.
220
یکى از مسوؤلین کشورى آمده بود شهردارى. آقاى دکتر، اتاق کذایى و بریز و بپاش هاى آنرا نشانش داد. جواب آن مسوؤل مملکتى به آقاى شهردار این بود که این تجملات براى نظام ما شأن مى آورد! دکتر مدت ها بعد، در یکى از سخنرانى هایش به آن دیدار اشاره کرد: اگر ریخت و پاش و تجمل پرستى براى نظام ما شأن مى آورد، سلطنت هم همین کار را کرد. انقلاب ما براى این بود که ارزش ها حاکم شود. این ارزش و شأن نیست که مسوؤلین در کاخ هاى مجلل بنشینند و براى فقرا و نیازمندان تصمیم بگیرند.
221
در سفرهاى استانى گاهى برنامه ها آن قدر فشرده بود که به خواست رییس جمهور غذا را داخل ظرف هاى یک بار مصرف مى ریختیم و داخل هلى کوپتر در حال رفتن از شهرى به شهر دیگر به رئیس جمهور و همراهان مى دادیم تا در زمان صرفه جویى کنیم.
222
اگر بخواهیم 24 ساعت دکتر را تجزیه و تحلیل کنیم، ایشان مدام در حال فعالیت است. از شرکت در جلسات مختلف گرفته تا مطالعه ى پایان نامه ى دانشجویانش یا گزارشات مختلف از موضوعات مختلف ادارى تا تحلیل بین المللى یا اقتصادى. با این حال هر تألیف تازه اى که در این خصوص در بازار نشر مى آید، یک نسخه اش را هم دکتر براى مطالعه روى میز کارش دارد.
223
در اوایل ریاست جمهورى دکتر، براى برنامه هاى کاهش آسیب و درمان معتادین به خواست ایشان، قرار بر این شد که وزارت خانه هاى بهداشت، رفاه و ستاد مبارزه با مواد مخدر طرحى را آماده کنند. وزرا و رئیس ستاد براى ارائه ى طرحشان خدمت رئیس جمهور رسیدند. آنها توضیح مى دادند و دکتر با دقت گوش مى کرد. در نهایت دکتر چند سؤال اساسى که در حیطه ى این طرح و تخصصى بود مطرح کرد که هیچ کدام قادر به پاسخ گویى نشدند. بعد دکتر از آنها خواست روى مواردى که مطرح کرده هم کار بکنند، بعد که طرح پخته شد، آن را براى بررسى دوباره نزد او ببرند. براى این منظور بیش از دو-سه هزار ساعت کار کارشناسى شد. وقتى طرح را پیش دکتر بردند، ایشان نزدیک به چهار-پنج ساعت وقت گذاشتند. مطالعه کردند و بعد نظر تکمیلى را دادند. طرح، تازه آماده ى ارائه در ستاد مبارزه بامواد مخدر شده بود!
224
مهندس فتاح، وزیر نیرو تعریف مى کرد: دکتر به عنوان یک فرد اجرایى-عملیاتى کاملا"براوضاع اداره ى کشور مسلط است. ما وزرا حتى اگر بخواهیم،نمى توانیم اطلاعات غلط به ایشان بدهیم.چون دکتر خودش همیشه اطلاعت درست را از طریق بازرسینش در نقاط مختلف کشور دارد ما؛وزرا همیشه مراقبیم تا در بحث و ارائه ى گزارش به دکتر اشتباه نکنیم. اوایل سال 1388 من در مشهد بودم که دکتر تماس گرفت و از بارندگى هاى اول سال پرسید. از میزان خسارات و تلفات هم اطلاع دقیق داشت.مى خواست بداند وضعیت ذخیره ى آبى سده چه قدر شده؟ هر کدام از سدها را که مى گفتم دکتر محل سد و میزان ذخیره ى قبلى آن را مى دانست. تا من میزان آب اضافه شده به آن سد را مى گفتم،سریع مى گفت:این سد ذخیره ى قبلیش...بوده.با این میزان آب اضافه شده، ذخیره اش...شده! مثلا"تا من مى گفتم سد میناب 70 میلیون متر مکعب شده،دکتر سریع مى گفت: حجم قبلى آن 20 ملیون متر مکعب بود. یعنى خدارا شکر 50 میلیون متر مکعب به ذخیره ى آب آنجا اضافه شده.
225
قرار بود دکتر براى معاونین وزارتخانه ها در محل مجلس قدیم درباره ى اصلاح بودجه ى کشور صحبت کند. نزدیک به سیصد معاون وزیر در صحن مجلس حضور داشتند. دکتر وقتى شروع به صحبت کرد،اغلب مى دانست کدام معاون وزیر کجا نشسته. بیشترسیصد معاون را به اسم مى شناخت و مى دانست هر کدام در وزارت خانه هایشان چه معاونتى را عهده دار هستند.چون در بین صحبت هایش خیلى هارا به نام صدا مى کرد وراجع به حوزه ى فعالیتیشان عدد وآمار مى گفت وآنها هم تأئید مى کردند.
226
دکتر تقریبا"براى هرموضوعى که مطرح مى شود و از ایشان نظرخواهى مى کنند، نظر تخصصى مى دهد و حرفى براى گفتن دارد. ازبرنامه هاى تخصصى وزارتخانه هاى مختلف گرفته تا ارائه ى ابتکاراتى که در سفرهاى استانى اهالى با دکتر مطرح مى کنند. در سفر دکتر به استان خراسان جنوبى،یکى از اهالى ابتکار خود را که در مورد آبیارى زمین هاى کم آب بود به دکتر عرضه کرد. بنده ى خدا سعى کرد با زبانى ساده در مورد طرحش توضیح بدهد، دکتر در مورد آن به طور تخصصى صحبت کرد و از سابقه ى تاریخى چنین ابتکاراتى در گذشته گفت. و گفت در کدام مناطق کشور هم از ابتکار این آقا مى شود استفاده کرد. مبتکر که با شگفت زدگى، متوجه احاطه ى علمى دکتر به طرحش شد، با اشتیاق در مورد کارهاى دیگرى که در همین مورد انجام داده ولى رو نکرده بود، با دکتر صحبت کرد.
227
در جلسه هیئت دولت در یکى از سفر هاى استانى صحبت در مورد ساخت و ساز مسکن در مرکز استان بود. دکتر خطاب به مسئولین استان گفت: ضریب مقاومت زمین در این منطقه مگر... درصد نیست. مسئولین استان با تعجب حرف دکتر را تائید کردند. دکتر به مسئولین استان که مدعى بودند نمى شود خانه هاى چند طبقه ساخت، بعد از بیان یک سرى اصطلاحات خاص مهندسى عمران گفت، بارعایت نکات تخصصى که به آن اشاره کرده، در این منطقه،امکان ساخت و ساز هاى چند طبقه وجود دارد.
228
دریکى دیگر از سفرهاى استانى،در هیئت دولت گفتند سرمازدگى باعث خشک شدن گیاهان این منطقه شده.دکتر پرسید مسئول هواشناسى استان کیست؟ مسئول هواشناسى بلند شد ایستاد. دکتر از او پرسید: عمق نفوذ سرما چه قدر بوده! مسئول به جاى جواب دکتر گفت که
25 روز طول سرماى استان بوده. دکتر دوباره پرسید: عمق نفوذ سرما. یعنى چندسانتى متر تا زیرزمین یخ زده؟ مسئول هواشناسى شروع کرد به زیر و روکردن کاغذهایش. یک نفراز حضارگفت 35 سانتى متر. دکتر بلافاصله خطاب به مسئولین استان گفت:اگر این طوراست،شما درختان زیتون، انجیر و تاک هاى مو را از دست داده اید. آمارى را که مسئولین استان باید ارائه مى دادند دکتر به آن ها گفت!
229
حافظه ی قوی دکتربا اینکه برای بچه های تشریفات دردسر ساز است،گاهی به نفعشان تمام می شود. رئیس جمهور کومور، مسلمان و شیعه است. در ایران درس خوانده و شاگرد آقاى مصباح یزدى بوده. مى خواست بیاید ایران. اما چون هواپیماى مناسبى براى آمدن به ایران در اختیار نداشت، دکتر دستور داد یک هواپیما ى فالکون بفرستند تا او را بیاورد. روز بعد روزنامه ها عکس او را در حالى که از یک هواپیماى دیگر پیاده مى شد، انداختند. دکتر مسئول تشریفات صدا کرد عکس را نشانش داد و پرسید مگر هواپیماى فالکون نفرستاده بودید؟ این فالکون نیست! مسئول تشریفات توضیح داد که طبق دستور عمل کرده. بعد دنبال یک توضیح براى عکس روزنامه مى گشت که خود دکتر بعد از کمى مکث گفت: قبل از این که بیاید تهران رفته بود مشهد و با پرواز داخلى آمد تهران. احتمالا" عکاس روزنامه عکس را در حال پیاده شدن از پرواز داخلى گرفته!
230
دکتر الهام،وزیر دادگسترى مى گفت: با این که حقوق رشته ى تخصصى دکتر نیست، اما من ایشان را به عنوان یک حقوقدان قبول دارم. چون در جاهایى که بحث قانونى پیش مى آید، مسأله و اشکالى را مطرح مى کند که نشان از تسلط به موضوع، آمادگى ذهنى و قدرت تحلیلى بالاست. حتى وقتى من مطلبى را ناقص بیان مى کنم،ایشان وجوه دیگر آن مسأله ى حقوقى را هم بیان مى کند.
231
دکتر الهام تعریف مى کرد:یک بار خدمت دکتر رسیدم تا مطالب دسته بندى شده اى را با ایشان مطرح کنم. من هنوز اولین مطلب را برایشان مى خواندم که دکتر از موردى که در مطلب هشتم نوشته بودم، سؤال کرد. در ابتدا متوجه نشدم. به دکتر که نگاه کردم،دیدم از روى دست من تمام مطالب را خودش خوانده.و اصلا"نیازى نبود من یک به یک آنها را براى ایشان بخوانم و توضیح دهم.
232
تأکید دکتر در جلسات هیئت دولت براین است که صحن دولت نباید محل ابتدایى بحث ها باشد. به اعتقاد دکتر هر طرح و برنامه اى که در جلسات هیئت دولت مطرح مى شود، باید از قبل کار کارشناسى روى آن انجام شده و براى جمع بندى و تصویب نهایى در هیئت دولت مطرح شود. گاهى پیش آمده که موضوعى درجلسه ى هیئت دولت مطرح مى شود. هر یک ازاعضاء کابینه،نظرى مى دهند. آن وقت دکتر مى گوید معلوم است که شما هنوزکار کارشناسى روى آن انجام نداده اید.آن را از دور بحث خارج کرده به کمسیون مربوطه برمى گرداند.
233
در سفرهاى استانى،قبل از تشکیل جلسه ى هیئت دولت، تک به تک وزراتخانه ها با حضور معاونت اجرایى رئیس جمهور، وزیر مربوطه، استاندار، مسئولین اداراه ى زیربط استانى و برخى نماینده هاى استان جلسه مى گذارند. روى طرح هاى پیشنهادى کارمى کنند و پیش نویس مصوبات را آماده مى کنند. علاوه بر آن جلسه ى کارگروه هاىتخصصى هم در استان مربوطه تشکیل مى شود که دکتر مقیّد است حتما"در کارگروه تخصصى خودش شرکت کند. در این جلسات علاوه بر مسئولین دولتى،مسئولین استان و نماینده ها، از سایر ذى نفع ها هم دعوت مى شود. مثلا"درکارگروه صنعت، نمایندگان صنعت آن استان و کسانى که در بخش خصوصى فعالیّت دارند هم حضور دارند یا در کارگروه کشاورزى،نماینده ىکشاورزان و تعاونى هاى کشاورزى و یا در کارگروه اشتغال نماینده ى کارآفرین ها هم هستند. حضور آنها کمک مى کند تصمیمات،تصمیمات کارشناسى شده ترى باشد! بعد از طى این مراحل طرح هاى آماده شده تازه در جلسه استانى هیئت دولت مطرح و تصویب مى شود.
234
جلسه راجع به تظیم بودجه ى سال 1388 بود. یکى از کارشناسان در ابتداى جلسه برنامه اى رامطرح کرد براساس قیمت نفت،بشکه هاى 35 دلار و یک طرح هم ارائه کرد با قیمت هر بشکه نفت 40 دلار. جلسه که پیش رفت،همین کارشناس موضوعى را در خصوص بودجه مطرح کرد که با فرض اوّلش نمى خواند. رقمى که در خصوص مسأله ى مورد نظر مطرح شد،آن قدردقیق بود که هیچ کدام از اعضاى جلسه متوجه این موضوع نشدند. چون اعداد و ارقام درشت بود.علاوه بر آن باید در یک لحظه سقف بودجه را در نظر آورده، یک بار با قیمت نفت بشکه اى 35 دلار و یک بار با قیمت نفت بشکه اى 40 دلار محاسبه کرده و در آمد روزانه ى حاصل از هر کدام را در آن واحد ذهنى حساب مى کردند. امّا دکتر که با دقت این ارقم و اعداد و مسائل مطرح شده را دنبال مى کرد، و همه را ذهنى محاسبه مى نمود، به آن کارشناس گفت که ارقامى که ایشان مى گوید، با هیچ کدام از دو طرح ارائه شده در ابتداى جلسه جور در نمى آید. آن کارشناس در ابتدا حرف دکتر را نپذیرفت. ده دقیقه اى کاغذهایش را بالا و پایین کرد. دوباره محاسبه کردتا بالاخره متوجه شد حق با دکتر بوده است و ارقام مطرح شده از طرف او اشتباه بوده است!
235
منشى دکتر که در یکى ازجلسات طرح تحول اقتصادى حضورداشته تعریف مى کرد: مسئولین براى جمع و تفریق و ضرب و تقسیم عددهاى میلیاردى که به توان(ایکس) رسیده بود، از کاغذ و قلم و ماشین حساب استفاده مى کردنداما دکتر زودتر از ماشین حساب، ذهنى حساب مى کرد و عدد را به آن ها مى گفت.
236
قبل از جلسه ى هیئت دولت در بوشهر،دکتر بازدیدی 10 دقیقه اى از پروژه ى احداث بیمارستان در این شهر داشتند. با نگاهى گذرا متوجه شدند آنجا زمین ها را براىمقاوم سازى،شمع کوبى کرده اند. با این کار هزینه ى ساخت و ساز بیمارستان چند برابر شده. دکتر در جلسه ى هیئت دولت از وزیر مسکن علت شمع کوبى ها را سؤال کرد. وزیرمسکن توضیح داد که قرار است ساختمان بیمارستان را چند طبقه بسازند. دکتر با انتقاد از این اقدام وزارت مسکن گفت که چون مقاومت زمین در این منطقه پایین است و در عوض کمبود زمین ندارند، به جاى ساخت و ساز عمودى،چند ساختمان دو طبقه بسازند. به این صورت هم هزینه ى تمام شده پایین مى آید و هم احتمال ریزش ساختمان در مواقع وقوع زلزله و....
237
یکى از ویژگى هاى مدیریتى دکتر سعى ایشان براى همگرایى وزارتخانه ها و معاونت هاى مختلف با هم دیگر است. زمانى که طرحى از سوى یک وزیر در جلسه ى هیئت دولت مطرح مى شود، دکتر سعى مى کند همه ى جوانب این طرح دیده شود، جنبه اى مخفى نماند. و وزارتخانه هاى مختلف در مورد این موضوع حرفى براى گفتن داشته باشند. دکتر در ابتداى جلسه جنبه هاى مختلف طرح را برشمرده واعلام مى کند که هرجنبه اى مربوط به کدام وزارتخانه مى شود. در طول جلسه هم، اگر وزیرى در آن لحظه متوجه نباشد و یا نخواهد به دلایلى در مورد این موضوع حرفى بزند، دکتر خودش به او یاد آورى مى کند که آقا این جنبه از این مسأله مربوط به وزارت صنایع، بازرگانى، محیط زیست و... است. این روش کمک مى کند که در خصوص هر طرح، تصمیم گرفته شده جامع تر باشد. وفضاى تعاملى وزارتخانه ها هم با هم دیگر بیشتر شود.
238
توجیه و دلیل تراشى یکى از بهانه هاى مدیران براى از زیر کار در رفتن است. اوایل ریاست جمهورى دکتر، پیش مى آمدکه مسئول اداره و سازمانى با ارائه ى گزارش به دکتر مى خواست تعلل وکم کارى کارمندان وزیر مجموعه اش را توجیه کرده و بدون دلیل از آنها دفاع مى کرد، آن وقت دکتر با عصبانیت و ناراحتى با این مسئول برخورد مى کرد. به خصوص که این وظیفه از قبل به این سازمان تفهیم شده و امکانات کافى هم دراختیارش گذاشته شده بود. این رفتار دکتر سبب شده تا مدیران دستگاههاى دولتى همواره خود را موظف به پاسخگویى دانسته و کم کارى نکنند.
239
یکى از مواقعى که دکتر با مدیران برخورد مى کند، زمانى است که اجراى طرحى به خاطر لج و لجبازى مسئولین و دستگاهها با همدیگر به تعویق و تأخیر افتاده. آن هم زمانى که کار کارشناسىِ دقیق روى آن انجام شده، در دولت تصویب شده و بودجه هم به طرح مورد نظر اختصاص داده شده است! یکى دیگر از مسائلى که براى دکتر قابل قبول نیست،دلیل تراشى زیر دستانش است. به خصوص اگر فردى اشتباه کند و به جاى پذیرش اشتباهش مدام براى اشتباهاتش دلیل تراشى کند. کسانى که بدون صداقت با ایشان کار مى کنند، مدت عمر کاریشان کوتاه خواهد بود.
240
براى بازدید از یکى از پروژه ها یى که چند ماه بود کارش شروع شده بود رفته بود. دید درصد بالایى از کار انجام نشده مانده. همانجا با شهردار منطقه تماس گرفت.گفت:همین حالا مى آیى اینجا، سر پروژه. کارگرهاى شهردارى را مى آورى. خودت هم مى ایستى بالاى سر کار. تا تمام نشده به شهردارى برنمى گردى.
241
دکتر به هیچ وجه اهل تعارفات و بده بستان هاى سیاسى نیست. با کسى هم رودربایستى ندارد. حتى با وزرایى که خودش آنها را تعیین و به مجلس معرفى کرده است. بعضى از وزیران دولت نهم،على رغم تعهدى که در ابتداى پذیرش مسئولیت داده و میثاق نامه اى که امضاء کرده بودند، در انجام وظایفشان تعلل مى کردند. دکتر در ابتداى امر با این وزیران جلسه ى خصوصى مى گذاشت. از آنها توضیح مى خواهدو وظایفشان را به آنها یاد آور مى شد. یک زمانى را هم با همدیگر مشخص مى کردند که وزیر مربوطه در طول این مدت تا زمان تعیین شده به تعهداتش عمل کند. امّا وقتى مدت تعیین شده به اتمام مى رسید و باز تغییرى در عملکرد وزیر دیده نمى شد، دکتر باز با او جلسه ى خصوصى گذاشته، توضیح خواسته و وظایفش را یاد آورى مى کرد و باز زمان مشخصى براى اصلاح عملکرد وزیر تعیین مى شد. این فرصت دادن ها تا شش ماه طول مى کشید. امّا وقتى دکتر به این اطمینان مى رسیدکه وزیر مربوطه قادر به اداره ى صحیح وزارتخانه ى مربوطه نیست، و حجت برایش تمام مى شد، به ناچار عذر او را مى خواست.
242
یکى از اقدامات دکتر در اولین سال ریاست جمهورى حذف برنامه ى تغییر ساعت بود. دکتر این تصمیم را با کارشناسى هاومطالعات متعددى که انجام شد،اِعمال کرد. امّا دوسال بعد در سال 1386 نمایندگان آن را به صورت یک قانون درآورده و تصویب کردند که ساعت در اوّل فروردین یک ساعت به جلو و اوّل مهرماه هر سال یک ساعت به عقب کشیده شود. اطرافیان دکتر به او گفتند این قانون را به ادارات دولتى ابلاغ نکند و عملا"آن را بلا اجرا بگذارد. امّا دکتر نپذیرفت. چون معتقد بود حالا که به صورت یک قانون تصویب شده و شوراى نگهبان هم آن را تأیید کرده، ما موظف به اجراى آن هستیم ولو این که بدانیم کار نمایندگان صحیح نبوده. تا زمانى هم که خود مجلس آن را تغییر نداده ما حق نداریم تغییرش بدهیم.
243
دکتر نسبت به تمام قوانینى که با آنها سر و کار دارد، مطالعات جامع و گسترده اى دارد. به این ترتیب به آن احاطه ى کامل پیدا مى کند. وقتى با متخصصان بحث مى کند، مثل یک کارشناس خبره ى به جنبه هاى مختلف موضوع مورد بحث اشاره مى کنند. مثلا"در خصوص هدفمند کردن یارانه ها،مبانى حقوقى آن را در قوانین مختلف؛ چه در قانون توسعه ى چهارم،چه در قانون تشکیل وزارت رفاه، قانون ساختار رفاه و تأمین اجتماعى،چه قانون حمل و نقل که مصوبه ى مجلس هفتم بود، همه ى این مبانى را اِحصا کرده بود و وقتى در مورد هدفمند کردن یارانه ها بحث کارشناسى مى شد، دکتر ظرفیت قانونى آن را گوشزد مى کرد
244
سازمان مدیریت و برنامه ریزى،یکى از معاونت هاى ریاست جمهورى وزیر نظر قوه ى مجریه بود. امّا در عمل مدیریت حقیقى کشور در بخش اجرا محسوب مى شد.،حتى شکل دهنده ى خط مشى مجالس قانون گذارى بوده و حکومت دست کارشناسان این سازمان بود. هر برنامه اى که در دولت تصویب مى شد، باید به تأیید کارشناسان این سازمان مى رسید. وزرا باید، نزد کارشناس مربوطه مى رفتند. از او خواهش مى کردند که براى پروژه هایشان بودجه تخصیص دهند یا در برنامه ریزى هاى سال آینده لحاظ کنند. وزراى دولت با این که اختیاراتشان را از رئیس جمهور و با رأى نمایندگان مجلس گرفته بودند، از خود اختیاراتى نداشتند. حتى دستور صریح رئیس جمهور هم بدون تأیید این سازمان فاقد اعتبار مالى و اجرایى لازم بود.
245
چند سال پیش قرار بود در کرمان موزه ى جنگ ساخته شود. فرمانده سپاه کرمان نامه اى به رئیس جمهور وقت نوشت و از ایشان در خواست تخصیص بودجه براى راه اندازى موزه را کرد. ایشان هم اعتبار قابل توجهى به این امر اختصاص داد. اما فرمانده سپاه کرمان هر چه دوندگى کرد تا دستور رئیس جمهور اجرا شود، سازمان برنامه ریزى آن را تصویب نکرد!
246
وقتى استاندار اردبیل بود،نامه اى نوشت به رئیس جمهور وقت، آقاى هاشمى و یک سرى ایرادو اِشکال هاى سازمان مدیرّیت را براى ایشان به صورت مکتوب شرح داد. در ملاقات حضورى هم که با آقاى هاشمى داشت، این موارد را مطرح کرده بود. آقاى هاشمى که از قدرت سازمان بااطلاع بود، به دکتر گفته بود:گزارشت را در مورد این سازمان بدون عنوان نویسنده ى گزارش بنویس. اگر بفهمند کار تو بوده، اذیتت مى کنند. این را هم گفته بود که فعلا" اصلاح این سازمان به مصلحت نظام نیست. آقاى هاشمى حرف هاى دکتر را رد نکرده بود. امّا گفته بود فعلا"کارى در جهت بهبود این سازمان نمى شود انجام داد. چندین سال بعد وقتى که دکتر خودش به ریاست جمهورى رسید،یکى از کارهاى زیر بناییش را اصلاح ساختار مدیریت کشور قرار داد.
247
یکی از دغدغه های دکتر حتی تا قبل از ریاست جمهوری،هدفمند کردن یارانه ها بود. سال 1386بررسی کرده بود که براساس قیمت نفت در آن سال،یارانه اى که دولت،براى مصرف بنزین،گاز وگازوئیل با احتساب قیمت تمام شده و یارانه به آن مى داد، 100 هزار میلیارد تومان مى شد. در حالى که بودجه عمرانى کشور در همان سال 27 هزار میلیارد تومان بود. یعنى بیش از سه برابر بودجه ى عمرانى کشور درایران انرژى مصرف مى شد.که در دراز مدت ضربه ى سنگینى به اقتصاد کشور وارد مى آورد. این اتلاف درآمد ملى، همین طور هدفمند کردن یارانه هاو... از مسائلى بودکه از ابتدا مورد توجه دکتر گرفته بود. طرح تحول واصلاح ساختار اقتصادى کشور به ابتکار دکتر با هدف هدفمند کردن یارانه ها،اصلاح ساختار بانک ها،مالیات گمرک، حفظ ارزش پول ملى وبالا بردن سطح کارایى مطرح شد. درابتدا موضوع به صورت یک دستور در جلسه ى راهبردى ریاست جمهورى که به صورت مستمر با حضور خبرگان اقتصادى،وزیر دارایى و خود رئیس جمهور برگزار مى شد، از طرف دکتر مطرح شد. دکتر،گروهى توانمند، خبره و قوى از کارشناسان را براى بررسى تمام جوانب کار و نهایى کردن طرح مأمور انجام این کار کرد. با اعلام رسمى آن به مردم در سخنرانى 22 بهمن سال 1386 عملیات اجراى طرح شروع شد..طرح طورى بود که راه را براى تمام کسانى که صاحب نظر بودند،باز گذاشته بود. وشاید تا به حال در کشور طرحى با این وسعت و عمق کارشناسى انجام نشده بود. دکتر جلساتى با اقتصاددانان،صنعت گران،تولید کنندگان،منتقدان،کارشناسان سازمان هاى مختلف، نمایندگان مجلس و... برگزار کرد.آنها را توجیه کرد و نظراتشان را شنید. زمینه ى کار هم فراهم شد؛ آمارگیرى از خانوارها در کل کشور و دهک ها و سیستم اجرا هم مشخص شد و کافى است مصوبه از مجلس در بیایدکه کار راه بیافتد!
248
دکتر اگر به نکته اى برسد که آنرا صحیح تشخیص دهد تنها مسأله اى را که مد نظر قرار نمى دهد، مصلحت و آبروى شخصى خودش است. بعضى از دوستان و افراد خیرخواه به دکتر گفتند طرح تحول اقتصادى مصادف با دوران انتخابات است. این طرح در شروع کار یک افزایش قیمت را به دنبال خواهد داشت. و ممکن است در انتخابات مؤثر بیافتد. مصلحت نیست. دکتر هم جواب مى داد: چه مصلحتى بالاتر از رشد و پیشرفت کشور. اگر قرار است کسى در این قضیه فدا شود، من حاضرم براى منافع کشور آن یک نفر باشم. مى ارزد یک دولت فداى اجراى این طرح شود. اگر یک روز هم به پایان دولت مانده باشد و لازم باشد این طرح به مرحله ى اجرا در بیاید،ما باید آن را اجرا کنیم.
249
یکى دیگر از اتفاقات بزرگ و ارزشمندى که دکتر مجرى آن بوده، تشکیل معاونت علمى و فناورى در نهاد ریاست جمهورى و بودجه اى که در اختیار این معاونت قرار داده و همچنین دو برابر کردن بودجه ى پژوهش است. با این اقدام، بنیاد نخبگان با معاونت علمى و فن آورى ارتباط تنگاتنگ پیدا کرده و آثار مثبت آن ثبت اختراعات در یک سال،معادل سى سال گذشته بوده است.
250
در جمهورى اسلامى، رئیس جمهور در ابتداى مسئولیتش، باید فهرست تمام اموال و داراییهایش رابه رئیس قوه ی قضائیه اعلام کند. دکتر احمدى نژاد هم از این قاعده مستثنى نبود؛ خانه اى قدیمى در بن بست میدان هفتاد و دوم نارمک تهران، اتومبیل پژو 504 مدل 197۹ نکته ى جالب این بود که در ابتداى پذیرفتن مسئولیت شهردارى تهران هم دارایى هاى او همین اندازه بود. جالب تر این که هنوز هم بعد از گذشت چهار سال فهرست اموال و دارایى هاى دکتر همان است:خانه اى قدیمى در بن بست 72 میدان نارمک...
+ نوشته شده در چهارشنبه ۳ تیر ۱۳۸۸ ساعت 1:26 توسط روشول
|