سفرنامه آيت‌الله سيدمحمد تقي حكيم
سفر شام–1336

اينجا سوريه است سابقاً سوريه را شام نيز مي‌گفتند. پايتخت سوريه، شهر دمشق است. هم اكنون گاهي شام كه مي‌گويند منظور شهر دمشق است. دمشق شهري زيبا و ديدني است آثار تاريخي و مذهبي بسيار دارد. شام براي ما شيعيان به واسطه وجود مرقد مطهر حضرت زينب و حضرت رقيه و ساير زيارتگاه‌ها شهري مقدس و مورد آرزو است.
سال 1336 شمسي حاج سيدمحمد علي حكيم به زيارت ائمه در عراق موفق و از آنجا به شام مشرف شده بود. از شهر شام براي ما نامه نوشت و دعوت كرد كه تا آنجا هستند ما هم به شام برويم و چند روزي در آنجا با ايشان از زيارت حضرت زينب (س) مستفيض شويم. آن سال دولت ايران براي عراق و سوريه سريعاً گذرنامه مي‌داد و هزينه گذرنامه يكصدوپنجاه ريال بود. از اين جهت گذرنامه در آن سال مشهور شد به گذرنامه پانزده‌توماني به هر حال از اهواز براي خودم و همسرم گذرنامه گرفتيم. صبح روز شنبه 29 تيرماه 1336 شمسي يعني ده سال پيش از جنگ اعراب و اسرائيل در ژوئن 1967 از اهواز محل اقامتمان به مقصد سوريه با اثاث مختصري با قطار به خرمشهر رفتيم و همان روز در خرمشهر ويزاي عراقي از مرزباني گرفتيم. صبح روز بعد يكشنبه 30 تير از خرمشهر از راه پل نو با اتومبيل كرايه به طرف بصره حركت كرديم و ساعت 12 به بصره رسيديم. عصر آن روز به ايستگاه راه‌آهن بصره رفتيم و دو بليت قطار درجه 2 از بصره تا حله گرفتيم؛ طبق معمول در عراق به زن و شوهر يك كوپه دربست مي‌دهند و مسافر ديگري در آن كوپه راه نمي‌دهند. ساعت 15/18 قطار حركت كرد. صبح روز بعد دوشنبه 31 تير به حله كه رسيديم پياده نشديم و ساعت 30/9 صبح دوشنبه كه قطار به «كاظمين» رسيد در آنجا پياده شديم. در كاظمين طبق سفارش حاج حميد شماسي به مسافرخانه «سيدباقر سيدراضي» وارد شديم. پس از كمي استراحت به حرم مشرف شديم و زيارت كرديم. بعد با آقا سيدباقر به «بغداد» رفتيم و از «شركه الرافدين» بليت درجه 2 اتوبوس گرفتيم براي شام.
روز سه‌شنبه اول مرداد 1336 ساعت سه بعدازظهر از بغداد براي شام حركت كرديم يازده صبح روز چهارشنبه دوم مرداد 1336 وارد شام شديم. ابتدا به بازار رفتيم و تجارتخانه «حاج محمدسليم عضل» دوست آقاي حاج سيدمحمد علي حكيم را پيدا كرديم و از ايشان آدرس آقاي حكيم را پرسيديم. معلوم شد در محله «حي‌الامين» منزل شخصي به نام «كرم» هستند. منزل كرم را پيدا كرديم و خدمت آقاي حكيم و همسرشان رسيديم شب را نزد ايشان در منزل كرم مانديم روز بعد پنجشنبه سوم مرداد 1336 مطابق بيست و هفتم ذي‌الحجه 1376 در منزل شخصي به نام «حاجبه خانم» در همان محله اتاقي كرايه كرديم و با همسرم به آنجا منتقل شديم. نزديك غروب همان روز به اتفاق آقاي حاج سيد محمدعلي حكيم و همسرشان براي زيارت حضرت زينب (س) به «زينبيه» يك فرسخي شهر شام رفتيم. شب جمعه را آنجا مانديم. دم در بزرگي كه از آنجا زوار وارد صحن مطهر حضرت زينب مي‌شوند تابلويي به چشم مي‌خورد كه مربوط به حجاب خانم‌ها بود. در آن تابلو به زبان عربي چنين نوشته شده بود: به منظور رعايت احكام دين اسلام و حفظ حرمت اين مقام شريف از ورود زنان تا مادامي كه حجاب شرعي نداشته باشند جلوگيري مي‌شود. هنگام ورود به صحن مطهر حضرت زينب سلام‌الله عليها سمت راست مقبره عالم رباني آيت‌الله آقا سيدمحسن امين قرار دارد. مدالي كه حكومت سوريه در آن زمان به اين دانشمند بزرگوار اهدا كرده است در تابلويي زيبا روي ديوار بالاي قبر ايشان نصب شده است. زوار پس از پيمودن صحن به ساختمان حرم حضرت زينب (س) مي‌رسند و وارد حرم كه شدند، مقابل ضريح زيارتنامه مي‌خوانند.
ما زائران شيعه بدون آنكه در آن حال، كسي برايمان روضه بخواند يا سخني درباره مصائب حضرت زينب (س) بگويد همه آنچه از اهل منبر شنيده‌ايم و يا در كتب مربوط به اسارت اهل بيت‌(ع) خوانده‌ايم در ذهن تداعي مي‌شود و در آن حال و هوا، مخصوصاً موقعي كه براي اولين بار چشممان به ضريح مي‌افتد تأثري ناگفتني دست مي‌دهد و گريه و اشكي طولاني ما را امان نمي‌دهد. ساعت 7 بعدازظهر سه شنبه به زيارت حضرت رقيه خاتون دختر امام حسين (ع) در محله «العماره» داخل شهر شام مشرف شديم، شعري در آنجا نوشته شده بود: «آيا پيامبر برگزيده براي هدايت در مورد تبليغ خود جز مودت خويشان، مزدي مطالبه كرد؟» در حرم مطهر حضرت رقيه (س) نيز به شيعه ولايتي، حالتي دست مي‌دهد كه بيان آن ممكن نيست زيرا آنچه درباره اين طفل خردسال امام حسين (ع) شنيده و خوانده در نظر او مجسم مي‌شود گويي زنان و دختران امام حسين (ع) را در طول مسافرتشان به عنوان اسرا مشاهده مي‌كند. گويي حضرت رقيه (س) را در خرابه شام در حال گفت‌وگو با سر بريده پدرش مي‌نگرد. اينها صحنه‌هاي غم‌انگيزي است كه در وجود شيعه دوستدار اهل بيت‌(ع) توأم با اشك و آه ظاهر مي‌شود.
رأس‌الحسين
روز چهارشنبه 9/5/1336 به ديدن مسجد اموي (جامع دمشق) رفتيم، معمولاً از هر دري وارد شويم بايد كفش‌ها را بيرون بياوريم و با پاي برهنه وارد مسجد شويم. در يكي از شبستان‌ها يا اتاق‌هاي مسجد ضريحي مشاهده مي‌شود مربوط به حضرت زكريا كه در آنجا دفن شده است. در گوشه مسجد در اتاقي آثاري ديده مي‌شود كه آن را رأس‌الحسين گويند و چنين شهرت دارد كه سر مبارك
امام حسين‌(ع) را كه به شام آورده‌اند در آنجا به خاك سپرده‌اند در آنجا تابلويي ديدم كه شعري تركي ـ فارسي بر آن نوشته بود:
شهيد كربلا سبط محمد مصطفي در بو
دو چشم فاطمه نجل علي المرتضي در بو
تا ديله زيارت ايله كل بو بقعه پاكي
كه زيرا موضع رأس حسين مجتبي در بو
كتبه السيد محمد فكري الحسيني
غفرله تبركالاهل البيت
در مسجد اموي نزديك رأس‌الحسين محلي وجود دارد به نام محراب زين‌العابدين پس از آن در مسجد اموي نزديك در شمالي فلشي مي‌بينيد كه تا در شمالي مسجد ادامه دارد.
فلش زائران را تا در شمالي راهنمايي مي‌كند. از در شمالي كه خارج شدند وارد «مدرسة العزيزيه» مدرسه عزيزيه مي‌شوند.
در شهر شام قبرستاني قديمي به نام «باب الصغير» وجود دارد كه قبر افراد عادي بدون سقف زير هوا قرار دارند ولي سرهاي شهدا و بعضي از فرزندان ائمه و بزرگان در زير سقف و به اصطلاح در مقبره مي‌باشند.روز پنجشنبه 10/5/1336 مطابق 4 محرم 1377 پس از زيارت حضرت زينب به زيارت قبور متبركه زير در قبرستان باب‌الصغير رفتيم: ظاهراً تا چندي قبل بالاي در مقبره سرهاي شهدا روي سنگي نوشته بوده اينجا محل دفن سر علي‌اكبر، حضرت عباس و حبيب بن مظاهر است. ولي موقعي كه اين مقبره را بازسازي كرده‌اند آن سنگ از بين رفته است.اين مقام مقدس با كوشش‌هاي سيدسليم افندي پسر سيدحسين مرتضي قائم مقام مرقدهاي اهل بيت (ع) شوال 1330 ساخته شد.
پس از زيارت مقبره‌هاي عبدالله‌بن زين‌العابدين (ع)، عبدالله‌بن الامام جعفر الصادق، عبدالله بن جعفر طيار، ام سلمه، قبر مطهر فاطمه صغري و ام صبيبه به قبر بلال حبشي رسيديم:
قبر بلال حبشي را در مقبره‌اي واقع در باب‌الصغير نشان مي‌دهند تا آنجا كه ياد دارم قبر در سردابي واقع است كه از پله‌هاي آن زائرين پائين مي‌روند. بلال حبشي مؤذن خاص پيامبر اكرم (ص) و خزانه‌دار بيت‌المال او بود.
براي نخستين بار كه خدمت پيامبر رسيد و چشمش به آن حضرت افتاد به زبان آفريقايي خودش شعري گفت كه پيامبر اكرم به «حسان» شاعر كه در آن موقع در حضور پيامبر بود فرمود:
شعر بلال را ترجمه كن. «حسان» آن را به عربي ترجمه كرد و فارسي آن اين است: هنگامي كه از صفات نيك و پسنديده در منطقه ما ياد مي‌شود ما در مورد آن صفات شما را به عنوان نمونه نام مي‌بريم.با همسفران خود به زيارت قبر حجربن‌عدي و اصحاب او در دره «عذراء» در چهار فرسخي شرق دمشق رفتيم. قبري را در آن بقعه ديديم كه حجر با پنج نفر از پيروان او همگي در زير آن سنگ قبر دفن شده بودند. كنار آن بقعه مسجدي وسيع با مناره‌اي بزرگ و قديمي وجود داشت.كيفيت شهادت آن شهيدان در تاريخ چنين آمده است:حاكم كوفه «زياد» به دستور معاويه حجربن عدي را با دوازده نفر از پيروان و هم مسلكانش به جرم دوستي علي‌بن ابي طالب دستگير كرد و به شام نزد معاويه فرستاد. آنها را در دهي به نام «عذراء» وارد كردند. معاويه براي آنان پيغام فرستاد كه از دوستي علي‌بن‌ابي‌طالب دست بردارند. آنها حاضر نشدند معاويه شش نفر از آنها را آزاد كرد و بقيه يعني حجر با پنج نفر را بكشت و در همين محل دفن فعلي به خاك سپردند.
لعنت بر معاويه
روز شنبه به ديدن قبر معاويه رفتيم. قبر معاويه در يك منزل مسكوني بود، با همراهان، آدرس منزل را پيدا كرديم به در منزل كه رسيديم در را كوبيديم، دختر صاحب منزل در را باز كرد و به عربي از ما پرسيد چه مي‌خواهيد؟ گفتيم براي ديدن قبر معاويه آمده‌ايم گفت بفرماييد ما را راهنمايي كرد و وارد سالن بزرگي نمناك نمود كه وسط آن سالن دو قبر بدون سنگ بود، آن دختر به يكي از آن دو قبر اشاره كرد و گفت اين قبر معاويه است و به قبر ديگر اشاره كرد و گفت اين قبر «عبدالرحمن بن عوف» است. پس از چند دقيقه تماشاي آن دو قبر و تماشاي سقف برافراشته آن سالن و ديوارهاي كثيف و رطوبتي آن سالن لعنت بر معاويه فرستاديم و آنجا را ترك كرديم.از صاحب منزل خودمان آقاي كرم و از ديگران نيز پرسيديم كه چرا با آنكه هنوز در ميان اهل شام و رجال سياسي افرادي يافت مي شود كه معتقد به خلافت معاويه هستند، مقبره معاويه به اين وضع خراب و بد منظره است، گفتند تا آنجا كه ما اطلاع داريم هر رئيس جمهوري كه بر سر كار آمده و خواسته است مقبره معاويه را نوسازي كند فوراً از كار بركنار شده است. از اين جهت هيچ رئيس‌جمهوري جرأت اقدام به تعمير مقبره معاويه نمي‌كند و قبر معاويه به همين صورتي كه مي‌بينيد باقي مانده است.روز دوشنبه به زيارت قبر «ابن‌العربي» رفتيم. «ابن العربي» از بزرگان صوفيه و مشهور به «شيخ‌الاكبر» است كه در شام مي‌زيسته. تأليف مشهور وي «الفتوحات المكيه» است. نظريات مختلفي درباره ابن‌العربي اظهار شده است. در سال 638 هجري قمري در شام وفات يافت.قبر وي با قبه و بارگاهي مجلل در شام در خيابان «شارع‌الجلاء» واقع است شارع به معني خيابان و جلاء به معني كوچ كردن است اين خيابان به اين مناسبت به اين نام نامگذاري شده كه پس از استقلال كشور سوريه و رفتن فرانسوي‌ها از آن كشور، اين خيابان را به اين نام نامگذاري كردند كه فرانسوي‌ها از سوريه رفته و كوچ كرده‌اند.
موزه شام
امروز سه شنبه 22/5/1336 روز آخر اقامت ما در شام است. غير از جاهاي مشهور و ديدني كه نام برديم و رفته‌ايم جاهايي مانند: «قصرالعظم»، «تكيه سليمانيه» يكي از باغ‌هاي بزرگ اطراف شام به نام «مزه» و «عين فيجه».نمايشگاه بين‌المللي دمشق رفته‌ايم و تماشا كرده‌ايم اكنون عازم ديدن موزه شام به نام «متحف دمشق» هستيم.

منبع:روزنامه ایران