کوتاه اما شنیدنی-کوچک ولی خواندنی
سخنرانی "ونه گات" در مراسم فارغ التحصیلی دانشگاه MIT
اگر ميخواستم براي آينده ي شما فقط يك نصيحت بكنم، راه ماليدن كرم ضد آفتاب را توصيه ميكردم.
خواص مفيد آثار مفيد و دراز مدت كرم ضد آفتاب توسط دانشمندان ثابت شده است، در حالي كه ساير نصايح من هيچ پايه و اساس قابل اعتمادي جز تجربه هاي پر پيچ و خم شخص بنده ندارند.
اينك اين نصايح را خدمتتان عرض ميكنم.
قدر نيرو و زيبايي جوانيتان را بدانيد، ولي اگر هم ندانستيد، مهم نیست!
روزي قدر نيرو و زيبايي جواني تان را خواهيد دانست كه طراوت آن رو به افول گذارد.
اما باور كنيد تا 5 سال ديگر، به عكسهاي جواني خودتان نگاه خواهيد كرد و به ياد مي آوريد چه امكاناتي در اختيارتان بوده و چقدر فوق العاده بوده ايد.
آن طور كه تصور مي كرديد چاق نبوديد.
همه چيز در بهترين شرايطش بوده تا شما احساس خوب داشته باشيد.
نگران آينده نباشيد.
اگر هم دلتان میخواهد نگران باشید، فقط اين را بدانيد كه نگراني همان اندازه مؤثر است كه جويدن آدامس بادكنكي در حل يك مساله ي جبر.
مشكلات اساسي زندگي شما بي ترديد چيزهايي خواهند بود كه هرگز به مخيله ي نگرانتان هم خطور نكرده اند، از همان نوعي كه يك روز سه شنبه ي عاطل و باطل ناگهان احساس بد پيدا مي كنيد و نسبت به همه چيز بدبين ميشويد!
با دل ديگران بي رحم نباشيد و با كساني كه با دل شما بي رحم بوده اند، سر نكنيد.
عمرتان را با حسادت تلف نكنيد.
گاهي شما جلو هستيد و گاهي عقب.
مسابقه طولاني است و سر انجام، خودتان هستيد كه با خودتان مسابقه ميدهيد.
ناسزا ها را فراموش كنيد.
اگر موفق به انجام اين كار شديد راهش را به من هم نشان بدهيد.
نامه هاي عاشقانه ي قديمي را حفظ كنيد.
صورت حسابهاي بانكي و قبضها و ... را دور بياندازيد.
اگر نمي دانيد مي خواهيد با زندگيتان چه بكنيد، احساس گناه نكنيد.
جالبترين افرادي را كه در زندگي ام شناخته ام در 22 سالگي نمي دانستند مي خواهند با زندگيشان چه كنند.
برخي از جالبترين چهل ساله هايي هم كه مي شناسم هنوز نميدانند.
تا ميتوانيد كلسيم بخوريد.
با زانوهايتان مهربان باشيد.
وقتي قدرت زانوهاي خود را از دست داديد كمبودشان را به شدت حس خواهيد كرد.
ممكن است ازدواج كنيد، ممكن است نكنيد.
ممكن است صاحب فرزند شويد، ممكن است نشويد.
ممكن است در چهل سالگي طلاق بگيريد، احتمال هم دارد كه در هشتاد و پنجمين سالگرد ازدواجتان رقصكي هم بكنيد.
هرچه مي كنيد، نه زياد به خودتان بگيريد، نه زياد خودتان را سرزنش كنيد.
انتخابهاي شما بر پايه ي 50 درصد بوده، همانطور كه مال همه بوده.
دستورالعملهايي كه به دستتان ميرسد را تا ته بخوانيد، حتا اگر از آنها پيروي نمي كنيد.
از خواندن مجلات زيبايي پرهيز كنيد.
تنها خاصيت آنها اين است كه بشما بقبولانند كه زشتيد.
با خواهران و برادران خود مهربان باشيد.
آنها بهترين رابط شما با گذشته هستند و به گمان قوي تنها كساني هستند كه بيش از هر كس ديگر در آينده به شما خواهند رسيد.
به ياد داشته باشيد كه دوستان مي آيند و مي روند، ولي آن تك و توك دوستان جان جاني كه با شما مي مانند را حفظ كنيد.
براي پل زدن ميان اختلافهاي جغرافيايي و روشهاي زندگي سخت بكوشيد، زيرا هرچه بيشتر از عمر شما بگذرد، بيشتر پي مي بريد كه به افرادي كه در جواني مي شناختيد محتاجيد.
سفر كنيد
برخي حقايق لاينفك را بپذيريد: قيمتها صعود مي كنند، سياستمداران كلك ميزنند، شما هم پير ميشويد.
و آنگاه كه شديد، در تخيلتان به ياد مي آوريد كه وقتي جوان بوديد قيمتها مناسب بودند، سياستمداران شريف بودند، و بچه ها به بزرگترهايشان احترام ميگذاشتند.
به بزرگترها احترام بگذاريد.
توقع نداشته باشيد كه كس ديگري نان آور شما باشد.
ممكن است حساب پس اندازي داشته باشيد.
شايد هم همسر متمولي نصيبتان شده باشد.
ولي هيچگاه نمي توانيد پيش بيني كنيد كه كدام خالي ميشود يا بشما جاخالي مي دهد.
خيلي با موهايتان ور نرويد وگرنه وقتي چهل سالتان بشود، شبيه موهاي هشتاد ساله ها ميشود.
دقت كنيد كه نصايح چه كسي را مي پذيريد، اما با كساني كه آنها را صادر مي كنند بردبار و صبور باشيد.
نصيحت ، گونه ي ديگر غم غربت است.
ارائه ي آن روشي براي بازيافت گذشته از ميان تل زباله ها، گردگيري آن و ماله كشيدن بر روي زشتي ها و كاستي هايشان و مصرف دوباره ي آن به قيمتي بالاتر از آنچه ارزش دارد، است.
اما اگر به اين مسايل بي توجه هستيد لااقل حرفم درمورد كرم ضد آفتاب بپذيريد!!!!.
....................................
در میان بنی اسرائیل عابدی بود. وی را گفتند : فلان جا درختی است و قومی آن را می پرستند !!!
عابد خشمگین شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را برکند...
ابلیس به صورت پیری ظاهر الصلاح، بر مسیر او مجسم شد، و گفت : ای عابد، برگرد و به عبادت خود مشغول باش! عابد گفت : نه، بریدن درخت اولویت دارد... مشاجره بالا گرفت و درگیر شدند، عابد بر ابلیس غالب آمد و وی را بر زمین کوفت و بر سینه اش نشست.
ابلیس در این میان گفت : دست بدار تا سخنی بگویم، تو که پیامبر نیستی و خدا بر این کار تو را مامور ننموده است، به خانه برگرد، تا هر روز دو دینار زیر بالش تو نهم؛ با یکی معاش کن و دیگری را انفاق نما و این بهتر و صوابتر از کندن آن درخت است ...عابد با خود گفت : راست می گوید، یکی از آن به صدقه دهم و آن دیگر هم به معاش صرف کنم ، و برگشت...
بامداد دیگر روز، دو دینار دید و بر گرفت ، روز دوم دو دینار دید و برگرفت ، روز سوم هیچ پولی نبود!خشمگین شد و تبر برگرفت و به سوی درخت شتافت ...باز در همان نقطه ، ابلیس پیش آمد و گفت: کجا؟! عابد گفت: می روم تا آن درخت را برکنم !ابلیس گفت : زهی خیال باطل ، به خدا هرگز نتوانی کند !!! باز ابلیس و عابد درگیر شدند و این بار ابلیس عابد را بیفکند چون گنجشکی در دست! عابد گفت : دست بدار تا برگردم ! اما بگو چرا بار اول بر تو پیروز آمدم و اینک، در چنگ تو حقیر شدم؟!!
ابلیس گفت : آن وقت تو برای خدا خشمگین بودی و خدا مرا مسخر تو کرد، که هرکس کار برای خدا کند، مرا بر او غلبه نباشد؛ ولی این بار برای دنیا و دینار خشمگین شدی، پس مغلوب من گشتی ...
....................................
در روزگاران دور گذشته در يك معبد قديمي استاد برزگي بود كه انديشه اي نويني را درس ميداد. در معبد گربه شيطاني بود كه به هنگام درس دادن استاد سروصدا ميكرد و حواس شاگردان را پرت ميكرد. استاد از دست گربه عصباني شد و دستور داد كه هر وقت كلاس تشكيل ميشود گربه را زنداني كنند. چند سال بعد استاد درگذشت و گربه همچنان در طول تدريس استادان ديگر زنداني ميشد تا اينكه گربه هم مرد. مريدان معبد گربه اي ديگر را گرفتند و آنرا در طول جلسات اساتيد ديگر زنداني ميكردند! قرنها گذشت و نسلهاي بعدي رساله ها در مورد تاثير زنداني كردن گربه ها بر تمركز دانشجويان نوشتند!
....................................
از بدو تولد موفق بودم، وگرنه پام به این دنیا نمی رسید
از همون اول کم نیاوردم، با ضربه دکتر چنان گریهای کردم که فهمید جواب «های»، «هوی» است.
هیچ وقت نگذاشتم هیچ چیز شکستم بدهد، پیدرپی شیر میخوردم و به درد دلم توجه نمی کردم!
این شد که وقتی رفتم مدرسه از همه هم سن و سالهای خودم بلندتر بودم و همه ازم حساب میبردند.
هیچ وقت درس نخوندم، هر وقت نوبت من شد که...
برم پای تخته زنگ میخورد.
هر صفحهای از کتاب را که باز می کردم، جواب سوالی بود که معلمم از من میپرسید.
این بود که سال سوم، چهارم دبیرستان که بودم، معلمم که من را نابغه میدانست منو فرستاد المپیاد ریاضی!
تو المپیاد مدال طلا بردم! آخه ورق من گم شده بود و یکی از ورقهها بی اسم بود، منم گفتم اسممو یادم رفته بنویسم!
بدون کنکور وارد دانشگاه شدم هنوز یک ترم نگذشته بود که توی راهروی دانشگاه یه دسته عینک پیدا کردم،
اومدم بشکنمش که خانمی سراسیمه خودش را به من رسوند و از این که دسته عینکش رو پیدا کرده
بودم حسابی تشکر کرد و گفت: نیازی به صاف کردنش نیست زحمت نکشید این شد که هر وقت
چیزی از زمین برمیداشتم، یهو جلوم سبز می شد و از این که گمشدهاش را پیدا کرده بودم حسابی تشکر می کرد.
بعدا توی دانشگاه پیچید: دختر رئیس دانشگاه، عاشق ناجیاش شده، تازه فهمیدم که اون دختر کیه و اون ناجی کیه!
یک روز که برای روز معلم برای یکی از استادام گل برده بودم یکی از بچهها دسته گلم رو از پنجره شوت کرد بیرون،
منم سرک کشیدم ببینم کجاست که دیدم افتاده تو بغل اون دختره!
خلاصه این شد ماجری خواستگاری ما
و الان هم استاد شمام! کسی سوالی نداره!؟
....................................
از ميان ضرب المثل هاي ملل مختلف و همين طور سخنان شخصيت هاي بزرگ جهان پيرامون ازدواج شصت مورد را انتخاب کرده ايم. بسياري از اين حرف ها جنبه شوخي و مزاح دارد اما تعداد ديگري از آنها شايد وصف حال من و شما باشد! همين طور قسمت ديگري از اين گفته ها مي تواند براي عده اي حکم کليد راهنما را داشته باشد.
1-هنگام ازدواج بيشتر با گوش هايت مشورت کن تا با چشم هايت.( ضرب المثل آلماني)
۲- مردي که به خاطر ” پول ” زن مي گيرد، به نوکري مي رود. ( ضرب المثل فرانسوي )
۳- لياقت داماد ، به قدرت بازوي اوست . ( ضرب المثل چيني )
۴- زني سعادتمند است که مطيع ” شوهر” باشد. ( ضرب المثل يوناني )
۵- زن عاقل با داماد ” بي پول ” خوب مي سازد. ( ضرب المثل انگليسي )
۶- زن مطيع فرمانرواي قلب شوهر است. ( ضرب المثل انگليسي )
۷- زن و شوهر اگر يکديگر را بخواهند در کلبه ي خرابه هم زندگي مي کنند. ( ضرب المثل آلماني )
۸- داماد زشت و با شخصيت به از داماد خوش صورت و بي لياقت . ( ضرب المثل لهستاني )
۹- دختر عاقل ، جوان فقير را به پيرمرد ثروتمند ترجيح مي دهد. ( ضرب المثل ايتاليايي)
۱۰-داماد که نشدي از يک شب شادماني و عمري بداخلاقي محروم گشته اي .( ضرب المثل فرانسوي )
۱۱- دو نوع زن وجود دارد؛ با يکي ثروتمند مي شوي و با ديگري فقير. ( ضرب المثل ايتاليايي )
۱۲- در موقع خريد پارچه حاشيه آن را خوب نگاه کن و در موقع ازدواج درباره مادر عروس تحقيق کن . ( ضرب المثل آذربايجاني )
۱۳- برا ي يافتن زن مي ارزد که يک کفش بيشتر پاره کني . ( ضرب المثل چيني )
۱۴- تاک را از خاک خوب و دختر را از مادر خوب و اصيل انتخاب کن . ( ضرب المثل چيني )
۱۵- اگر خواستي اختيار شوهرت را در دست بگيري اختيار شکمش را در دست بگير. ( ضرب المثل اسپانيايي)
۱۶- اگر زني خواست که تو به خاطر پول همسرش شوي با او ازدواج کن اما پولت را از او دور نگه دار . ( ضرب المثل ترکي )
۱۷- ازدواج مقدس ترين قراردادها محسوب مي شود. (ماري آمپر)
۱۸- ازدواج مثل يک هندوانه است که گاهي خوب مي شود و گاهي هم بسيار بد. ( ضرب المثل اسپانيايي )
۱۹- ازدواج ، زودش اشتباهي بزرگ و ديرش اشتباه بزرگتري است . ( ضرب المثل فرانسوي )
۲۰- ازدواج کردن وازدواج نکردن هر دو موجب پشيماني است . ( سقراط )
۲۱- ازدواج مثل اجراي يک نقشه جنگي است که اگر در آن فقط يک اشتباه صورت بگيرد جبرانش غير ممکن خواهد بود. ( بورنز )
۲۲- ازدواجي که به خاطر پول صورت گيرد، براي پول هم از بين مي رود. ( رولاند )
۲۳- ازدواج هميشه به عشق پايان داده است . ( ناپلئون )
۲۴- اگر کسي در انتخاب همسرش دقت نکند، دو نفر را بدبخت کرده است . ( محمد حجازي)
۲۵- انتخاب پدر و مادر دست خود انسان نيست ، ولي مي توانيم مادر شوهر و مادر زنمان را خودمان انتخاب کنيم . ( خانم پرل باک )
۲۶- با زني ازدواج کنيد که اگر ” مرد ” بود ، بهترين دوست شما مي شد . ( بردون)
۲۷- با همسر خود مثل يک کتاب رفتار کنيد و فصل هاي خسته کننده او را اصلاً نخوانيد . ( سوني اسمارت)
۲۸- براي يک زندگي سعادتمندانه ، مرد بايد ” کر ” باشد و زن ” لال ” . ( سروانتس )
۲۹- ازدواج بيشتر از رفتن به جنگ ” شجاعت ” مي خواهد. ( کريستين )
۳۰- تا يک سال بعد از ازدواج ، مرد و زن زشتي هاي يکديگر را نمي بينند. ( اسمايلز )
۳۱- پيش از ازدواج چشم هايتان را باز کنيد و بعد از ازدواج آنها را روي هم بگذاريد. ( فرانکلين )
۳۲- خانه بدون زن ، گورستان است . ( بالزاک )
۳۳- تنها علاج عشق ، ازدواج است . ( آرت بوخوالد)
۳۴- ازدواج پيوندي است که از درختي به درخت ديگر بزنند ، اگر خوب گرفت هر دو ” زنده ” مي شوند و اگر ” بد ” شد هر دو مي ميرند. ( سعيد نفيسي )
۳۵- ازدواج عبارتست از سه هفته آشنايي، سه ماه عاشقي ، سه سال جنگ و سي سال تحمل! ( تن )
۳۶- شوهر ” مغز” خانه است و زن ” قلب ” آن . ( سيريوس)
۳۷- عشق ، سپيده دم ازدواج است و ازدواج شامگاه عشق . ( بالزاک )
۳۸- قبل از ازدواج درباره تربيت اطفال شش نظريه داشتم ، اما حالا شش فرزند دارم و داراي هيچ نظريه اي نيستم . ( لرد لوچستر)
۳۹- مرداني که مي کوشند زن ها را درک کنند ، فقط موفق مي شوند با آنها ازدواج کنند. ( بن بيکر)
۴۰- با ازدواج ، مرد روي گذشته اش خط مي کشد و زن روي آينده اش . ( سينکالويس)
۴۱- خوشحالي هاي واقعي بعد از ازدواج به دست مي آيد . ( پاستور )
۴۲- ازدواج کنيد، به هر وسيله اي که مي توانيد. زيرا اگر زن خوبي گيرتان آمد بسيار خوشبخت خواهيد شد و اگر گرفتار يک همسر بد شويد فيلسوف بزرگي مي شويد.( سقراط)
۴۳- قبل از رفتن به جنگ يکي دو بار و پيش از رفتن به خواستگاري سه بار براي خودت دعا کن.( يکي از دانشمندان لهستاني )
۴۴- مطيع مرد باشيد تا او شما را بپرستد.( کارول بيکر)
۴۵- من تنها با مردي ازدواج مي کنم که عتيقه شناس باشد تا هر چه پيرتر شدم، براي او عزيزتر باشم.( آگاتا کريستي)
۴۶- هر چه متأهلان بيشتر شوند ، جنايت ها کمتر خواهد شد.( ولتر)
۴۷- هيچ چيز غرور مرد را به اندازه ي شادي همسرش بالا نمي برد،چون هميشه آن را مربوط به خودش مي داند . ( جانسون )
۴۸- زن ترجيح مي دهد با مردي ازدواج کند که زندگي خوبي نداشته باشد،اما نمي تواند مردي را که شنونده خوبي نيست،تحمل کند. (کينهابارد)
۴۹- اصل و نسب مرد وقتي مشخص مي شود که آنها بر سر مسائل کوچک با هم مشکل پيدا مي کنند. ( شاو)
۵۰- وقتي براي عروسي ات خيلي هزينه کني ، مهمان هايت را يک شب خوشحال مي کني و خودت را عمري ناراحت ! ( روزنامه نگار ايرلندي )
۵۱ – هيچ زني در راه رضاي خدا با مرد ازدواج نمي کند. ( ضرب المثل اسکاتلندي)
۵۲ – با قرض اگر داماد شدي با خنده خداحافظي کن . ( ضرب المثل آلماني )
۵۳ – تا ازدواج نکرده اي نمي تواني درباره ي آن اظهار نظر کني . ( شارل بودلر )
۵۴ – دوام ازدواج يک قسمت رويِ محبت است و نُه قسمتش روي گذشت از خطا . ( ضرب المثل اسکاتلندي )
۵۵ – ازدواج پديده اي است براي تکامل مرد. ( مثل سانسکريت )
۵۶ – زناشويي غصه هاي خيالي و موهوم را به غصه نقد و موجود تبديل مي کند . (ضرب المثل آلماني )
۵۷ – ازدواج قرارداد دو نفره اي است که در همه دنيا اعتبار دارد. ( مارک تواين )
۵۸ – ازدواج مجموعه اي ازمزه هاست هم تلخي و شوري دارد. هم تندي و ترشي و شيريني و بي مزگي . (ولتر )
۶۰ – تا ازدواج نکرده اي نمي تواني درباره آن اظهار نظر کني. ( شارل بودلر)
....................................
معنای سیزده جمله كلیدی پزشكان
این بیماری شما باید فوری درمان بشه:
یعنی من ماه بعد قراره برم مسافرت و معالجه این بیماری خیلی ساده و سودآوره و بهتره زودتر ترتیبش رو بدم!
خوب بگید ببینم مشکلتون از کی شروع شد:
یعنی من از بیماریتون چیزی نفهمیدم و ایدهای ندارم و امیدوارم شما خودتون سرنخی به من بدین!
یک وقت دیگه از منشی برای آخرهای این هفته بگیر:
یعنی من امروز با دوستام دوره دارم، باید برم زودتر بزن به چاک!
هم خبرهای خوب و هم خبرهای بد براتون دارم:
یعنی خبر خوب اینه که من قراره یه ماشین جدید بخرم و خبر بد اینکه شما باید پول اونو بدین!
من به این آزمایشگاه اطمینان دارم بهتره آزمایش هاتون را اونجا انجام بدین:
یعنی من 40 درصد از پول آزمایش بیمارانی که به اونجا معرفی می کنم را میگیرم!
دارویی که براتون نوشتم داروی خیلی جدیدیه:
یعنی من دارم یه مقاله علمی می نویسم و می خواهم از شما مثل موش آزمایشگاهی استفاده کنم!
اگه تا یک هفته دیگه خوب نشدید یه زنگ به من بزنید:
یعنی من نمی دونم بیماریتون چیه شاید خود به خود تا یک هفته دیگه خوب بشه!
بهتره چندتا آزمایش تکمیلی هم انجام بدین:
یعنی من نفهمیدم بیماریتون چیه. شاید بچههای آزمایشگاه بهتون کمک کنن!
ابن بیماری الان خیلی شایعه:
یعنی این چندمین مریضیه که این هفته داشتم باید حتما امشب برم سراغ کتاب های پزشکی و درمورد این بیماری مطالعه کنم!
اگه این عوارض از بین نرفت هفته دیگه زنگ بزنید وقت بگیرین:
یعنی تا حالا مریضی به این سمجی نداشتم خدا را شکر که هفته دیگه مسافرتم و مطب نمیام!
فکر نمی کنم رفتن پیش فیزیوتراپیست فایدهای داشته باشه:
یعنی من از فیزیوتراپیست ها نفرت دارم نرخهای ما رو شکستن!
ممکنه یک کمی دردتون بیاد:
یعنی هفته پیش دو تا مریض از شدت درد زبونشون رو گاز گرفتن!
فکر نمیکنید این همه استرس روی اعصابتون اثر گذاشته باشه:
یعنی من فکر می کنم شما دیوونه هستین و امیدوارم یک روانشناس پیدا کنم که هزینههای درمانتون رو باهاش قسمت کنم